Ch 16

8 7 0
                                    


صدای جرنگ جرنگ شمشیر های دو برادر باعث میشد صدای پرنده ها اونطور که باید به گوش نرسه، یک سالی میشد که کیبوم همراه برادرش هر روز صبح خیلی زود به تمرین شمشیرزنی میپرداخت.

برای کسی که هیچ علاقه ای به شمشیرزنی و جنگیدن نداشت تغییر بزرگی محسوب میشد. هرچند اون روز حس و حال کیبوم کمی دمغ بود انگار که یه جایی اون دور ها کشتی هاش غرق شدن و منتظر خبر تایید این قضیه بود.

جونگین با یه حرکت غافلگیرانه ضربه ی محکمی به شمشیر برادرش زد و اون رو به گوشه ای پرت کرد. کیبومی که خلا سلاح شده بود با قرار گرفتن شمشیر زیر گلوش به خودش اومد و دست هاش رو به نشانه ی تسلیم بالا برد.

جونگین لبخندی زد و صورتش رو با حوله ای که ندیمه براش آورد خشک کرد.

"میدونی خوشحالم که پیشرفت کردی اما به عنوان یه شاهزاده باید فراتر از اینی که هستی باشی"

کیبوم نیم نگاهی به جونگین انداخت و بعد چشم هاش رو توی حدقه چرخوند.

"به لطف پدر من قوی ترین و سیریش ترین محافظ ها رو کنار خودم دارم که حتی یه لحظه هم ولم نمیکنن اگه کسی بتونه ازشون بگذره و منو بکشه این یعنی حتی کسی مثل تو هم نمیتونه جلوشون وایسته، آدم فقط باید سرنوشتش رو قبول کنه"

جونگین لبخند مرموذی به کیبوم زد و همونطور که سلاح هاشون رو دست سربازی میدادن هم قدم شدن تا کمی قدم بزنن.

"صحبت سرنوشت شد، از زن داداشم تیون چه خبر؟"

کیبوم چشم غره ای به جونگین رفت اما زود بیخیالش شد، اون همیشه اینطور اذیتش میکرد اما از درون میدونست که جونگین هم براش ناراحته.

"حالش خوبه، مثل همیشه مهربون، زیبا، دوست داشتنی و البته که صبورانه منتظره تا به دیدنش برم و باهم صحبت کنیم"

جونگین با حالتی که انگار مثلا باهاش مخالفه شونه بالا انداخت.

"خب با توجه به تعریف های تو اصلا فکر نکنم حالش خوب باشه، در حقیقت داره تلاش میکنه تا حالش رو خوب نشون بده"

"این تقصیر من نیست، اونم قربانی دستوره پدره"

جونگین سرش رو با حالت هوشمندانه ای کج و تایید کرد. انگشت اشارش رو به سمت کیبوم گرفت و اشاره ی سریعی بهش کرد.

"دقیقا!! خوبه که خودت هم اینو میدونی برادر عزیزم، نمیشه یکم مهربون تر باهاش رفتار کنی؟ لیاقت اون بیشتر از این چیزاس"

کیبوم در جواب فقط سکوت کرد. حق با جونگین بود اون گناهی نداشت اونم تسلیم دستور پدر خودش و پادشاه بود، اما کیبوم هم دست خودش نبود هروقت که با تیون بود حس میکرد که داره به جونگهیون خیانت میکنه. هرچند مطمئن نبود که اسمش واقعا خیانته یا نه؟ یک سال گذشته بود اما جونگهیون هیچ خبری از خودش براش نفرستاده بود البته که برای کیبوم هم همینطور بود.

Cherry blossoms🌸 [شکوفه های گیلاس🌸]Where stories live. Discover now