زخم سوم🌬🌫

23 14 0
                                    

جونگین لبخندی زد و گفت:بیاید داخل ...
لوهان و کیونگسو از ماشین پیاده شدن و وارد قصر شدن ...

(لوهان بالش رو جمع کرده بود)لوهان: ببخشید اما زود تر بهشون میگم خونه ی جدا

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

(لوهان بالش رو جمع کرده بود)
لوهان: ببخشید اما زود تر بهشون میگم خونه ی جدا...
جونگین:نه نگران نباش ،من اصلا اذیت نمیشم ،خیلی وقته که تنهایی دیوونه ام کرده ،اتفاقا نیاز دارم کسی کنارم باشه! الان هم با هم باشیم بهتره . مگر اینکه شما مشکلی داشته باشید ... دارید ؟
لوهان سرش و به نشونه ی منفی تکون داد و کیونگسو هم همینطور که سرش رو میخاروند گفت :نه مشکلی ندارم .
جونگین: خب پس بیاین تا اینجا رو بهتون نشون بدم ...
بعد از اینکه جونگین همه جای قصر رو به پسرا نشون داد گفت : خب حالا که همه جا رو دیدین من میرم یک غذا درست کنم با هم بخوریم
لوهان: همم منم میام کمک ات
کیونگسو: من میرم بخوابم
جونگین: کیونگسو
کیونگسو: بله
جونگین: قبلش برو حمام
کیونگسو: حمام؟؟
جونگین: آره ، از وقتی اومدی یه ریز داری سرت رو میخارونی!
کیونگسو: اوه باشه!
جونگین و لوهان مشغول غذا درست کردن شدن هرچند مواد غذاییشون کافی نبود بنابر این جونگین زنگ زد تا براشون مواد غذایی بیارن.
از نظر پری کوچولومون درست کردن صبحانه واقعا قشنگ بود، داشت فکر میکرد دیگه چقدر ممکنه بهش خوش بگذره. تمام مدت که غذا درست میکردن جونگین سعی داشت بهش چیزای جدید یاد بده و اونم با ذوق و شوق خاصی تو نگاهش بهش گوش میداد.
و بالاخره بعد از تلاش های بسیار یک صبحانه ی خوشگل آماده کردن ...
جونگین:چرا اینقدر حمام اش طول کشید ؟
لوهان: نمیدونم ... حالش خوبه؟
جونگین: نگران شدم ، برم ببینم داره چیکار میکنه ....
از لو فاصله گرفت و رفت به طبقه دوم. رفت سمت حمام و تقی به در زد..
جونگین : کیونگسو حالت خوبه؟
همونطور که کیونگسو داخل بود جوابشو داد: ها؟ آره آره خوبم ...
جونگین:اوکی ، ما صبحانه رو آماده کردیم
کیونگسو:اوه باشه الان میام.
جونگین فت تا همراه لوهان میز رو بچینن...
کیونگسو در حمام~
الان یک ساعت این تو هستم اما فقط بدنم رو آب زدم...
اینهمه ظرف چیه؟
اینا دیگه چیه ؟
((روشون رو خوند))
شامپو بدن...
شامپوی موی خشک...
شامپوی موی چرب...
موهای من خشک ان؟ یا چرب؟ موهای من معمولی ان، پس خشک رو میزنم .
شامپوی خشک رو ریختم روی سرم
داشتم سرم رو میشستم که یهو چشمام سوخت
کیونگسو:آخخخخ این چیه ؟ دارم کور میشممم؟ وای ؟ مگه شامپو نییییست؟؟؟
صورتم رو گرفتم زیر آب صورتم رو شستم و چشمام رو آب زدم اما اصلا فایده نداشت بعد از اینکه سرم رو آب کشیدم سریع حوله رو تنم کردم و رفتم بیرون..
وقتی رفت بیرون جونگین با لبخند بهش نگاه کرد:اومدی بالاخره ، برو پیشی برو تو اتاق رو به روی حمام لباسات روی تخته
کیونگسو: آه....باشه..
کیونگسو لباساشو تنش کرد و اومد پیش بچه ها تا با هم صبحانه بخورن.
لوهام هم لباسش رو عوض کرده بود و خب بی شک هردو بدون لباس خودشون وایعا متفاوت شدن مخصوصا کیونگ.
نشستن و شروع کردن به خوردن پنکیک هایی که درست کردن، اون دونفر با ذوق و چشمای ستاره ایی غذاشون رو میخوردن...
لوهان: هممم واقعا خوشمزه بود
کیونگسو:آره خیلی ممنون
جونگین: نوش جان...
لبخند زد و ادامه داد:بنظر می‌رسه تاحالا پنکیک نخوردین؟
لوهان:ما تو بهشت غذا های خوشمزه زیاد داریم که همه از میوه های بهشتی ان...اما حالا که فکرشو میکنم این خوشمزه تره...
کیونگسو بدون هیچ حرکتی سرش پایین بود و غذا میخورد:منم خیلی وقتی که غذا های مونده می‌خورم.
حرفش باعث شد سکوت عجیبی ایجاد بشه، عجیب نیست اما ناراحت کنندست. هرچند هر سه اونا داستان های خودشونو دارن..
🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂
جونگین: ظاهرا من با شما خیلی کار دارم!
لوهان و کیونگسو به هم دیگه نگاه کردن و با هم دیگه برگشتن سمت جونگین و گفتن: چرا؟
جونگین یک بار سرشو پایین بالا کرد و اونارو از سر تا پا رصد کرد: اول از همه باید آداب کلاس رو بهتون آموزش بدم
بعدش صحبت کردن که البته خیلی مشکل ندارید
و بعدش آداب غذا خوردن بعدش هم شکل و شمایلتون .
کیونگسو:مگه الان چشه!
لوهان: منم لباسام که باهامه تمیزن !
جونگین:بحث کثیف و تمیز نیست ! با لباسی که از برگ و گل و گیاه است نمیشه رفت دانشگاه و اینایی که بهتون دادم هم خونگی اول از همه باید ناخون ها تون رو بگیرم و بعدش یکمی موهاتون رو مرتب و کوتاه کنم و یک دستی هم به کرک و مو های صورت تون بکشم!
لوهان:کی قراره اینکار هارو انجام بده؟
کیونگسو: نگو که خودت میخوای...
جونگین با نگاهی ترسناک که هیچ کس نمیتونه بهش نه بگه:مگه ایراد داره؟
کیونگسو: ن..نه.
با ترس از نگاهی که توی چهره پسر مقابلش دید جواب داد و لو هم دقیقا مثل خودش با مم مم جوابش رو داد..
لوهان: ا ..از نظر منم ..مشکلی نداره !
جونگین لبخندی زد و گفت : خوبه ! پس شروع میکنیم ...

Freak🎭Where stories live. Discover now