با لبخند سفارش مشتری رو تو دفترچهای که دستم بود نوشتم و بعد از تعظیم کوچیکی به مشتری پشت کردم و با از بین رفتن لبخندم به سمت پیشخوان رفتم. هنوز سر صبح بود و تقریبا کافه خلوت بود و این خوب بود. لازم نبود زیاد لبخند بزنم.نه اینکه از لبخند زدن بدم بیاد. مردمی که اینجا میاومدن خبری از مشکلات من نداشتن، حتی اگه گاهی تو پیج اینستاگرام باهاشون حرف میزدم، بازهم چیز زیادی نمیدونستن. پس لایق این نبودن که اخم و غمگین بودن من رو تحمل کنن.
با اومدن هیونجین سمتم ورقه دفترچه رو کندم و به طرفش گرفتم.
- هیونگ چی میشه به منم از اون لبخند خوشگلات بزنی؟
چشمهامو برای لوس بازیش چرخوندم و سعی کردم جلوی لبخند زدنم رو بگیرم.
+ برو اماده کن اینو تا دستمال کاغذی نکردم دهنت
هیونجین با چشم های درشت شده و لحن دراماکویین همیشگیش درحالی که به سمت اشپزخونه میرفت جوابم رو داد.
- درسته یه طورایی صاحب کافه حساب میشی ولی من به جرم خشونت میتونم ازت شکایت کنم.
بدون توجه سر تکون دادم و با 'هووم' گفتن حرفش رو تایید کردم. با شنیدن صدای در نفس عمیقی کشیدم و سعی کردم تا افکارم رو به عقب هل بدم و برای مشتری جدید لبخندی بزنم که لایقشه. که همه لایقشن. شاید حتی کمی پیانو میزدم، اگه حوصلش رو داشتم.
به سمت در برگشتم و پسری رو دیدم که با سر پایین افتاده به سمت گوشه ایترین میز کافه میره. به نظر مضطرب میاومد و همینکه پشت میز نشست سرش رو رو میز گذاشت و نفس های عمیق کشید. میتونستم تکون خوردن های عصبی پاش رو ببینم.
اروم به سمتش قدم برداشتم و سعی کردم بدون ترسوندنش صداش کنم.
+ میتونم بدونم چی میل دارین؟
وقتی با چشمهای پر از ترس بهم نگاه کرد، تنها کاری که توش خوب بودم رو انجام دادم. لبخند زدم. میتونستم ببینم که به لبخندم خیره شده. با گرفتن منو سمتش سعی کردم حواسش رو سرجاش بیارم. وقتی متوجه منو شد سریع نگاهش رو از لبهام گرفت و با صدای لرزونی جوابم رو داد.
- ممنون. منو نمیخوام...- فقط- آیس آمریکانو
اروم سرم رو تکون دادم و سعی کردم لبخندم رو حفظ کنم. میخواستم تعظیمی کنم و برم، اما لحظه ای فکر کردم شاید با صدای پیانو مشکلی داشته باشه. پرسیدن که ضرری نداشت؟
+ حتما، مشکلی با صدای پیانو ندارین؟
اروم سرش رو تکون داد و اینبار واقعی بهش لبخند زدم. میتونستم چشم های سرگردونش رو ببینم که روی تگ اسمم قفل شد. قبل از اینکه ازش فاصله بگیرم به این فکر کردم که اگه لبخند بزنه گونه هاش برجسته تر میشه و حتما زیبا دیده میشه.
YOU ARE READING
❥ 𝑉𝑒𝑛𝑢𝑠
Romance«شاید ما آدم های درست، تو زمان اشتباه برای همدیگه بودیم. نمیدونم قراره تو چه مسیری قدم بذاریم. نمیدونم قراره چطوری پیش بریم. ولی تو همیشه برای من ادم درست میمونی. ادم درستی که هیچ وقت ازم خداحافظی نکرد. ولی فکر کنم الان وقتشه خداحافظی کنیم. بیا ب...