part.13

2.5K 208 12
                                    

jimin
بعد از اون روزی که با هوسوکو یونگی سکس داشتم باهم خوب شده بودیمو همش در تماس بودیم
و اونا اسرار داشتن که برای زندگی به خونشون نقل مکان کنم
اما من نمیتونستم این کارو کنمو سربارشون باشم
ولی اونا بهم کلید داده بودند تا هروقت دلم خواست به خونشون برمو امروز میخوام بدون اینکه بهشون بگم برمو براشون غذا درست کنم
taehyung
اون شب وقتی تصمیم گرفتم جونگکوکو خوب کنم صبحش به دفترم رفتمو به منشیم گفتم بهترین روانشناسو برام پیدا کنه و شمارشو برام بفرسته
من اونو خوب میکردمو برای خودم میکردمش
jimin
وقتی داخل خونشون شدم لباسامو با لباسای هوسوک عوض کردمو به سمت اشپزخونه رفتم
وقتی غذاهای مورد نظرمو درست کردم نیشخندی زدمو به سمت حموم رفتم گوشیمو برداشتمودر حمومو از پشت قفل کردم
میدونستم که الان یونگی تو دانشگاهه و هوسوک تو دفترش
پس صفحه گوشیمو باز کردمو داخل اینستاگرام شدم
گپه سه نفره ای زدمو داخل وان که با ابو کف پر شده بود نشستم
گوشیو لبه ی وان به دیوار تکیه دادمو عکسی از بدنم گرفتم
تا قسمت ترقوم توی عکس مشخص بودو بقیه بدنم توی اب
بعد ازین که مطمئن شدم به حد کافی تحریک کننده هست دستمو روی دکمه ارسال زدمو ویسی فرستادم
+اوووومم حموم خونتون خیلی خوبه اما وقتی شما باشید هادتره اهه ببخشید منظورم اینه بهتره
و ارسال کردم
چند دقیقه هم نگذشته بود که گوشیم به صدا در اومد
هوسوک بود
قطع کردمو از طریق اینستا تصویری به جفتشون زنگ زدم
تو اولین زنگ هوسوک برداشت
تودستشویی بود
*جیمین خونه ای
+اهوم
*این عکس...
هنوز داشت صحبت میکرد که یونگی هم وصل شد
وقتی به خواستم رسیدم بدون حرفی از تو اب بلند شدمو لبه ی وان نشستم
هیچ لباسی تنم نبود همونطور که به صفحه گوشی نگاه میکردم
دستمو رو دیکم گذاشتمو بالا پایین کردم
+اههه کی میاید
صدای یونگیرو شنیدم
-ببخشید بچه ها مشکلی پیش اومده جلسه تمومه میتونید کلاسو ترک کنید لطفا سریع سوالی رو هم جواب نمیدم
*جیمین دقیقا داری چه فاکی انجام میدی
+اوه ددی من که هنوز کاری نکردم
برگشتموپشتمو به دوربین کردمو یکی از دستامو به وان تکیه دادم همین طور که بدنم قوس دادم دوتا از انگشتامو روی حفرم کشیدم
-بیا نزدیکتر جیمین با شنیدن صدای یونگی کاری که گفتو انجام دادمو پشتمو به دوربین نزدیکتر کردم
دوتا از انگشتامو داخل فرو بردمو اهی کشیدم
+شلوارو باکسرتونو بدین پایین
بعد از حرفم صدای سگک کمربنداشون که داشتن باز میکردنو شنیدم
انگشتامو از خودم بیرون کشیدمو به سمت دوربین برگشتم
+هوسوکی اگه اینجا بودی چقدر تند میتونستی داخلم تلنبه بزنی ها همونقدر تند دستتو رو دیکت حرکت بده
*فاک بهت پارک جیمین
+استاد
-بله بیبی
+توچی تو اگر تو حموم بودی چقدر تند میتونستی سرمو روی دیکت تکون بدی
-اههه جیمین بهتره بعد از این کارت تاوانشو قبول کنی
+اوممم باشه ددی
و منم لبه ی وان نشستمو دستمو روی دیکم بالا و پایین تکون دادم
و بعد چند دقیقه هرسه تامون باهم کام شدیم
*تا چند دیقه دیگ خونم
-منم همینطور
+منم غذا درست کردم منتظرتونم
taehyung
بعداز چند روز منشیم شماره رو برام به دفترم اوردو من همون موقع شروع به گرفتن شماره توی گوشیم کردم
وقتی پارک بوگوم شی گوشی رو برداشت
گذاشتم مکالمه رو اون شروع کنه
+سلام پارک بوگوم هستم
-سلام پارک بوگوم شی خسته ناشید من برای وقت گرفتن ازتون زنگ زدم
+اوه شما نباید به گوشیم زنگ بزنید میتونید از منشیم وقت بگیرید
-بوگوم شی لطفا هرچه سریع تر یه وقت بهم بدید من دو برابر هرکسی پول میدم
+لازم نکرده فک کنم مشکلتون جدیه من به منشیم میگم تا برای فردا ساعت 4 وقت براتون خالی کنه
-ممنونم
+خواهش میکنم
بعدازاینکه مکالممون تموم شد کتمو برداشتمو از شرکت خارج شدم راننده با دیدنم در ماشینو باز کردو بعد از سوار شدنم درو بستو تا رسیدن به عمارت چشمامو بستم
+قربان رسیدیم
چشمامو باز کردمو پیاده شدم
میخواستم برم داخل که ادمی توجهمو جلب کرد
اون جونگکوک بود که روی زمین نشسته بودو سرشو به درخت تکیه داده بود
-اینجا چیکار میکنی
+حوصلم سر رفته بود
-کی بهت اجازه داده اون وق...
هنوز داشتم حرف میزدم که لکه ی خونی رو روی استینش دیدم
سریع خم شدمو دستشو گرفتمواستینشو بالا دادم با چیزی که دیدم چشمامو محکم روی هم فشار دادمو نفسمو ازاد  کردم
-چیکار کردی
همونطور که با چشمای یخیش نگام میکرد لبخند سردی زدو گفت
+به بدنم ارامش دادم
-اینطوری
+بدن من از بچگی همینطوری اروم میگیره
با حرفی که زد درد عمیقی رو توی قلبم حس کردم
-با روانشناس حرف زدم فردا میریم پیشش
+نگران نباش به قدری زنده میمونم که تو از بدنم استفاده کنی
با حرفی که زد سرم سنگین شدو سیلی محکمی به صورتش زدم
-من اگه میخواستم از بدنت استفاده کنم همچین تصمیمی نمیگرفتم پس بفهم که چه حرفی میزنی
با صورتی که هنوزم بخاطر سیلی کج بود سری تکون دادو از جاش بلند شد
وقتی داخل عمارت شد به این فکر کردم چطور وقتی پیششم همش نگاهم روش قفله و دلم میخواد ازش نگهداری کنم حتی منی که عاشق سکسم فقط با چندتا اسپنک بیخیالش شده بودم
اون پسر دلمو برده بود پس منم زندگیی رو براش درست میکنم که حتی به گذشتش فکر هم نکنه
فقط کافیه بفهمم چه اتفاقی براش افتاده

Hardship🔒Where stories live. Discover now