نگاهش به بدنی که کنارش خوابیده خیره بود. از شوک زیاد نفسش بند اومده بود.
بدن جونگده پوشیده شده از خون و به وضوع میشد جای ضربات چاقو رو روی بدنش، گردنش، دستاش و همه جا دید.
به خودش اومد فهمید تعدادشون انقدر زیاده که نمیتونه حتی بشمره..رائون:صبح بخیر فضول خان!!
هردو چشمای اشکی شون رو به پسر مقابلشون دادن، همزمان دو نفر اومدن کنارشون و دهنشون رو باز کردن.
رائون:اصلا نمیدونم چرا حرف اون احمق..
با نیشخند به جسم بی جون و داغون جونگده نگاه کرد:خدابیامرز رو باور کردین.لوکاس:حدس میزنم خودشونم جز دسته احمقا قرار میگیرن!!
بکهیون با خشم به هیولا های مقابلش چشم دوخته بود،اون روانی ها داشتن میخندیدن.
مینسوک:جونگ..جونگده یا!!
بغض دوستشو شنید و برگشت سمتش..
گوم هی:اه..اه...جونگده ای واییی.
خیلی مسخره امیز اداشو در اورد و با هم شروع کردن به خندیدن..
رائون:خیلی خب بسته دیگه بنظرم بهتره زودتر کار رو تمون کنیم.
هِرا:ما هم منتطریم.
رائون پشت کرد:اشتباه میکنید من قربانی خودمو کشتم اگه شما هم عضوی از مراسم هستین و میخواین به خواستتون برسین اون دو نفر با شما.
لوکاس:مشکلی نیست این با منم..
به مینسوک اشاره کرد..
جانگ وُ:درسته خانم ها مقدم هستن اما اینبار بهتره به لطافت شون اسیب نزنیم اون دلقکه هم با من.
اینبار نقطه اشاره انگشت، به بکهیون بود.
رائون:پس وسطی رو بزارین اخر چون...
برگشت با نیشخند به بکهیون عصبی نگاه کرد:بنظر میاد خیلی برای از دست دادن دوستش عصبی میشه.گوم هی:تازه پرو تر هم هست.
یکیشون که داوطلب شده بود رفت سمت مینسوک و خنجر رو از رائون گرفت.
مینسوک با ترس و وحشت به جلو اومدنش نگاه کرد..بکهیون:نه نه نه صبر کن!!دست نگه دار!!
سر جاش متوقف شد، همشون نگاه های ترسناک شون رو به بکهیون دادن:فقط من کافی نیستم فقط من رو بگیرین لطفا واسه چی هردوتا مونو میخواین؟!مینسوک، با صورت خیس و صدای لرزون گفت:نه..هیون..نه!!
رائون پوزخندی زد و اومد جلو:متاسفم اما همه چیز باید کامل باشه، اونوقت شیطان مارو به خواستمون نمیرسونه..
BINABASA MO ANG
Baekhyun's Body🕯📜😈
Horror🩸completed 💀Couple:chanbaek ver 🩸Write by: nana.pink🐷 💀Gener: horror,romance, 🩸school life,sad end, smut 🔞 👿short story 🖤started:21 July (2022) 💔finished:18 September (2022) ◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇ یک سال میتونه برای هر کسی متفاوت باشه. برای من که ز...