The sixth appearance of Satan

40 13 0
                                    

نگاهش به بدنی که کنارش خوابیده خیره بود. از شوک زیاد نفسش بند اومده بود.
بدن جونگده پوشیده شده از خون و به وضوع میشد جای ضربات چاقو رو روی بدنش، گردنش، دستاش و همه جا دید.
به خودش اومد فهمید تعدادشون انقدر زیاده که نمیتونه حتی بشمره..

رائون:صبح بخیر فضول خان!!

هردو چشمای اشکی شون رو به پسر مقابلشون دادن، همزمان دو نفر اومدن کنارشون و دهنشون رو باز کردن.

رائون:اصلا نمیدونم چرا حرف اون احمق..
با نیشخند به جسم بی جون و داغون جونگده نگاه کرد:خدابیامرز رو باور کردین.

لوکاس:حدس میزنم خودشونم جز دسته احمقا قرار میگیرن!!

بکهیون با خشم به هیولا های مقابلش چشم دوخته بود،اون روانی ها داشتن میخندیدن.

مینسوک:جونگ..جونگده یا!!

بغض دوستشو شنید و برگشت سمتش..

گوم هی:اه..اه...جونگده ای واییی.

خیلی مسخره امیز اداشو در اورد و با هم شروع کردن به خندیدن..

رائون:خیلی خب بسته دیگه بنظرم بهتره زودتر کار رو تمون کنیم.

هِرا:ما هم منتطریم.

رائون پشت کرد:اشتباه میکنید من قربانی خودمو کشتم اگه شما هم عضوی از مراسم هستین و می‌خواین به خواستتون برسین اون دو نفر با شما.

لوکاس:مشکلی نیست این با منم..

به مینسوک اشاره کرد..

جانگ وُ:درسته خانم ها مقدم هستن اما اینبار بهتره به لطافت شون اسیب نزنیم اون دلقکه هم با من.

اینبار نقطه اشاره انگشت، به بکهیون بود.

رائون:پس وسطی رو بزارین اخر چون...
برگشت با نیشخند به بکهیون عصبی نگاه کرد:بنظر میاد خیلی برای از دست دادن دوستش عصبی میشه.

گوم هی:تازه پرو تر هم هست.

یکیشون که داوطلب شده بود رفت سمت مینسوک و خنجر رو از رائون گرفت.
مینسوک با ترس و وحشت به جلو اومدنش نگاه کرد..

بکهیون:نه نه نه صبر کن!!دست نگه دار!!
سر جاش متوقف شد، همشون نگاه های ترسناک شون رو به بکهیون دادن:فقط من کافی نیستم فقط من رو بگیرین لطفا واسه چی هردوتا مونو میخواین؟!

مینسوک، با صورت خیس و صدای لرزون گفت:نه..هیون..نه!!

رائون پوزخندی زد و اومد جلو:متاسفم اما همه چیز باید کامل باشه، اونوقت شیطان مارو به خواستمون نمیرسونه..

Baekhyun's Body🕯📜😈Tahanan ng mga kuwento. Tumuklas ngayon