Part 5

61 9 0
                                    

نیو

ادوارد داره چی میگه؟ مگه میشه به اطلاعات کتاب اضافه بشه؟

این اصلا امکان نداره؛ ممکن نیست یه کتاب بدون نویسنده نوشته بشه

ادوارد: الو؛ الو نیو پشت خطی؟

نیو با صدای اروم: آ.... آره؛ اما منظورت چیه؟ شوخی میکنی مگه نه؟

ادوارد: شوخی کجا بود نیو چی داری میگی؟

نیو: تو کتاب دقیقا چی نوشته؟

ادوارد: نیو من نمیتونم اینا رو پشت گوشی برات توضیح بدم

یجوریه..... راستش... خیلی متوجه نمیشم منظور این جملات جدید چیه

نیو: میتونی بیای اینجا؟ من باید اون کتابو بخونم.

ادوارد: تو هنوز بهم نگفتی کجایی نیو

نیو: من.... دیشب ماشینم خراب شد و الان خونه ی یه اقا به اسم زی ام

ادوارد: گفتی..... گفتی زی؟؟ اینکه.... اینکه اسمیه که تو کتابه

نیو: میدونم. یه لحظه صبر کن

به زی نگاهی انداختم که با کنجکاوی حرکاتمو زیر نظر داشت.

نیو: امممم..... ببخشید... میشه دوستم بیاد اینجا؟ میتونم بااون برگردم خونه....

زی: اره بگو میتونه بیاد

نیو: اد؛ لطفا زودتر بیا باشه؟

ادوارد: اقای عقل کل دیشب ماشینو جاگذاشتم که برگردی با چی بیام اونجا؟

نیو: شتتتت راست میگی اصلا حواسم نبود. میتونی... میتونی به بابات بگی ماشینشو بهت قرض بده مگه نه

صداشو اروم تر کرد و ادامه داد نمیخواست زی جمله اشو بشنوه

نیو: من از این اقاهه خیلی میترسم. خیلی عجیبه؛ خواهش میکنم زود بیا

ادوارد: باشه نیو. به محض اینکه ماشینو از بابام بگیرم میام

نیو: اون کتابم باخودت بیار

ادوارد: باشه. مراقب خودت باش؛ فعلا

گوشی رو قطع کردم و گذاشتمش روی میز

نیو: وقتی دوستم بیاد من دیگه میرم و مزاحمتون نمیشم؛ ممنون بابت اینکه مراقبم بودین

زی: قابلی نداشت. میتونم یه چیزی بپرسم؟

زی به لطف گوشای تیزش همه مکالمه نیو رو شنیده بود و الان بشدت کنجکاو بود بفهمه اون کتابی که دست ادوارده همون کتابیه که چند ماه پیش گم شده یا نه. کتابی که میتونه به گرگینه ها و خون آشام ها کمک زیادی بکنه چون از وقوع بعضی اتفاقا خبر میده. سه ماه پیش به طور ناگهانی گم شده بود

نیو: ب... بله.... بپرسین

زی: وقتی با دوستت حرف زدی؛ یه لحظه اسم منو با صدای بلند تکرار کردی میخوام بدونم چرا

They Exist(Completed)Donde viven las historias. Descúbrelo ahora