part50

1.2K 207 28
                                    

نگاهی به ساعت انداخت و پوفی کشید ، ساعت از نه‌ونیم گذشته بود و هنوز خبری از سویون نبود
گوشیش رو درآورد تا زنگی بهش بزنه که دستی نشست روی شونه‌اش ، با تعجب برگشت و با صورت سویون مواجه شد

_معذرت میخوام

با دیدن صورت درهم سویون با تعجب نگاهش کرد و گفت

_هی مشکلی نیست ، ولی... تو خوبی؟ چیزی شده؟!

سویون میز رو دور زد و روبروی ماریا نشست و گفت

_ته‌جین اومده بود پیشم

_آییش این لعنتی چرا ول کن ما نیست

سویون پوفی کشید

_یکی از افرادمو میخواست

ماریا با اخم کمرنگی نگاهش کرد که سویون ادامه داد

_میخواد یکیو بکشه

ماریا اینبار با تعجب داد زد

_چی؟! یعنی چی؟ کیو میخواد بکشه؟

_نمیدونم نگفت بهم ولی گفت وقتی بمیره همه جا خبرشو میزارن و میفهمم

ماریا لعنتی زیر لب گفت و با عجله دوباره گفت

_لعنتی حتما منظورش یوهان بوده

_منم همین فکرو کردم برای همین قبل از اینکه بیام اینجا به قاضی کانگ زنگ زدم و براش توضیح دادم

ماریا دستی به موهاش کشید و نگرانی از صورتش کاملا پیدا بود که سویون گفت

_نظرت چیه قرارمون به ته‌جین و کاراش نگذره؟ مطمئنم قاضی کانگ خودش حواسش هست

ماریا پوفی کشید و آروم گفت

_نگفت کِی میخواد اینکارو بکنه؟

_نه چیزی نگفت ولی خبردار میشم

جفتشون سکوت کردن و سویون خیره شد بهش و با لبخند کوچیکی آروم گفت

_امشب دیگه زشت نشدی

ماریا زل زد بهش و با لبخند کجی گفت

_ابراز علاقه ام بلد نیستی اخه ، موندم برای چی قبول کردم بیام باهات سر قرار

_تو بلدی؟

ماریا  حینی که از نوشیدنیش خورد با لبخند شیطونی گفت

_من خیلی چیزا بلدم

سویون خنده‌ی آرومی کرد

_ اینایی که میگی بلدی رو بابات هم خبر داره که بلدی؟

ماریا به سرفه افتاد و با تهدید انگشتش رو گرفت سمت سویون و گفت

_نخیر خبر نداره و اگر خبردار بشه میکشمت

سویون تک خنده‌‌ای کرد

_اها فکر میکنه تو همیشه سینگل بودی اره؟

قاضی شیطانی the devil judge 2Where stories live. Discover now