part27

1.7K 286 31
                                    

وقتی رفتن داخل خونه گائون برگشت سمت یوهان و گفت

_چی بهت گفت؟

یوهان سوالی نگاهش کرد

_چی؟

_سویون رو میگم ، دیدم یه چیزی بهت گفت ولی نشنیدم چی گفت

یوهان آروم لب زد

_بهت میگم

_اینکه دیدت مشکلی ایجاد نمیکنه؟

یوهان سری تکون داد و گفت

_نه نگران نباش

توی این لحظه ماریا اومد و پشت سرش سویون

یوهان تکیه اشو داد به میزش و جدی زل زد به سویون ، گائون کنارش وایساد و دستاشو کرد توی جیب شلوارش و منتظر حرفای سویون شد
ماریا و الیا هم دست به سینه نگاهش کردن

سویون نگاهی بهشون کرد و گفت

_خانوادگی دادگاه تشکیل دادین برام؟

یوهان با جدیت نگاهش کرد

_لازم باشه حکم هم صادر میکنیم برات

ماریا خنده اش گرفت ولی با گاز گرفتن لبش خودشو کنترل کرد

سویون که میخواست هرچه زودتر اون چیزایی که توی فلش بوده رو ببینه شروع کرد خلاصه توضیح دادن

_من نمیخواستم شبیه پدرم باشم ، قصدم این بود کارایی که اون کرده رو انجام ندم و جلوشونو بگیرم
برای همین از ته‌جین کمک خواستم ، اون تنها کسی از خانواده ام بود که برام باقی مونده بود ، برای همین پیشنهاد داد که شریک های پدرم از جمله شرکت دالیا رو بکشونه دادگاه و جلوشون وایسه ، بخاطر همین اطلاعات زیادی راجب همه‌ی کسایی که میخواست دادگاهیشون کنه به‌دست آورد و خب همشون توی لپتاپش بود

نفس عمیقی کشید و روبه گائون گفت

_که شما اونشب همه‌ی چیزایی که توی لپتاپش بود رو کپی کردید توی فلش ، به همین دلیل چندین بار اومد سراغم و گفت که اگر اون فلش رو پس نگیریم شما مانع کارمون میشین و اینجوری من به خواسته‌ام نمیرسم

یوهان با نگاه جدیش گفت

_و تو باور کردی ته‌جین کمکت میکنه؟!

سویون نگاهشو داد بهش

_اولش اره چون دقیقا داشت همونجوری که میگفت پیش میرفت ، ولی بعدش نه
مخصوصا بعد از اینکه گفت پرونده‌ی بعدی دادگاه ، پرونده‌‌ی کیه

گائون یاد پرونده افتاد و زیرلب گفت

_قصور پزشکی

سویون نگاهش کرد و گفت

_پزشکی که قراره محاکمه بشه پزشک پدرم بود
من بهش اعتماد کامل داشتم

بعد نگاهی به یوهان انداخت همچنان عصبانیتش پیدا بود

قاضی شیطانی the devil judge 2Onde histórias criam vida. Descubra agora