my interests

311 73 28
                                    



جیمین پشت میز نشسته و شروع به خوردن کرده بود در حالی که جونگ کوک بعد از این که اولین لقمشو خورد، به پسر کوچکتر خیره شد و قبل از صحبت کردن لبخندی زد.
به نظر می رسید پسر هر بار که جیمین به چشماش نگاه میکنه انقدر لبخند می زد.

"اون همیشه این طوره؟"
جیمین در حالی که به سوپش نگاه می کرد با خودش فکر کرد.

_خب.. بیا در مورد علایقت صحبت کنیم؟ دوست داری چیکار کنی یا کارای مورد علاقت چیه؟
جونگ کوک سوال کرد.
می خواست یواشکی ازش تقلید کنه و بگه اونم همین علایقو داره

_اوه..اوم.من عاشق موسیقیم.هر سبکیش جذابه! وقتای آزادم کتاب میخونم تا زمان بگذره و دایره لغاتمو گسترش میدم.دوست دارم جاهای آروم مثل پایین اسکله بمونم تا لحظه ای آرامش داشته باشم.عاشق سریالای تلویزیونی هستم، موسیقی متن و داستانای قشنگ عاشقانه. آه من عاشق رومنسم...عاشق خارج رفتن برای کار با دوست صمیمیم تهیونگم.
طرفدار لوبیا یا غذاهای دریایی نیستم،هنوزم بعضی وقتا می رقصم هرچند وقتی براش ندارم
اینجا توی بوسان متولد شدم و بالاخره برگشتم اینجا رو ببینم و البته چندین بلاگ بنویسم.


_ این فوق العادست! منم توی بوسان به دنیا اومدم! فکر کنم دو تامون به محله ی خودمون برگشتیم.م-منم عاشق سریالای تلویزیونی و موسیقیم!
میتونم یکم بخونم وقتی تنهام اما وقتمو صرف بازیای ویدیویی میکنم.
جونگکوک جواب داد و امیدوار بود جیمین حداقل از بازیای ویدیویی خوشش بیاد.


_اوه من واقعا فکر نمیکردم از اون مدلایی باشی که از برنامه تلویزیونی خوششون بیاد.


_ فکر کنم به یکم داستانای عاشقانه تو زندگیم نیاز دارم.ازشون لذت میبرم.منم یکم کتاب میخونم!
جونگکوک گفت و جیمین لبخند زد و سرشو پایین انداخت.
بالاخره جونگکوک حس کرد جیمینو تحت تاثیر قرار داده.


_ اوه شاید فردا باید یکم از کتابای مورد علاقمو بیارم تا بخونیم و لپتاپمو بیارم تا بتونیم چندتا فیلم فوق العاده تماشا کنیم! کاملا مطمئنم به اندازه ی کافی فیلم خریدم و میتونیم چندتا دراما که فردا پخش میشه ببینیم.
جیمین به حرفاش اضافه کرد.

_البته فقط اگه تو بخوای.من خیلی مشتاق چیزای عاشقانه ام.همینطور دراما!
جیمین آروم خندید.

_ هستی؟

_ م-من میتونم بگم همین حسو دارم!
جونگکوک گفت و جیمین با خوشحالی به خاطر جوابش لبخند زد.

_ فردا منتظر دیدنشون با توام..
جونگکوک گفت اما عمیقا چیزی فراتر از یه آدم گیمر بود.

_ تو...بازیای ویدیویی دوست داری؟
جونگکوک با تردید سوال کرد.

_ اونا باحالن فکرکنم..
جیمین گفت و جونگکوک یکی از ابروهاشو بالا برد و سعی میکرد منظور جیمینو بفهمه.


𝙏𝙤 𝙩𝙝𝙚 𝙎𝙚𝙖 || 𝙆𝙤𝙤𝙠𝙢𝙞𝙣Hikayelerin yaşadığı yer. Şimdi keşfedin