حوله رو روی شونهاش انداخت و بعد از دویدن بیوقفهای که برای سروسامون دادن به افکارش نیاز داشت وارد خونه شد. حالا که مادر طبیعت شخصا بهش دستور داده بود، تعلل رو جایز نمیدید.
چانگبین معتقد بود که بیشتر از این نباید صبر کنن. حق با هلن بود و صبر بیشتر تنها به ضررشون تموم میشد. با اینکه از ضمانت جون جونگین مطمئن بود اما از قدرتی که به نظر میرسید اون کیتسونه درون خودش داره میترسید. صبر بیشتر یعنی از دست رفتن قدرتهای بیشتر و چانگبین حدس میزد دلیل زنده موندن روباهینههای دیگه حتی جدیتر و مهمتره.
دونههای برف روی بالاتنهی برهنه و موهاش مینشست و از حرارت درونش کم میشد. قلبش آرامش بیشتری پیدا کرده و امید زیادی به پایان این مسئله داشت. حالا که از زنده بودن ویرجینا آگاه بود و بزودی بهش میرسید، حتی آرومتر هم شده بود. علی رغم اشتیاقی که وادارش میکرد هر چه سریعتر خودش رو به جفتش برسونه، چانگبین خودش رو آروم نگه داشته بود. در حال حاضر مهمترین مسئله برای اون، مقابله با فانتوم بود. چانگبین میدونست تا زمانی که خطر فانتوم رفع نشده نمیتونه انتظار یه زندگی آروم رو داشته باشه.زبونش رو روی لبهاش کشید و وارد خونه شد. جایی که کریستوفر تو هال نشسته بود و به دنبال راه حلی برای حل مشکل اسکای میگشت.
کنار آلفای نیمه برهنه نشست و حولهی سبز رنگش رو روی دستهی مبل انداخت:"داری به اون کیستون فکر میکنی؟"
کریستوفر بدون اینکه نگاه از رو به روش بگیره جواب داد:"با اینکه هلن بهمون تضمین داده اما من اصلا به برگشت اون روباهینه خوش بین نیستم."چانگبین دستهاش رو روی رونهاش گذاشت و روی زانوهاش خم شد. انگشتهای دو دستش رو در هم قفل کرد:"اونها بیخود کسی رو زنده نمیذارن کریستوفر! اگه به حساب قدرتش هم گرفته باشنش باز هم دلیلی برای زنده موندنش نمیبینم. برای گرفتن قدرتش تنها راهی که وجود داره بیرون کشیدن خون از بدنشه، چطور ممکنه بعد از این اتفاق زنده بمونه؟"
کریستوفر با آه تابی به چشمهاش داد:"کمک گرفتن از هلن فقط باعث میشه گیجتر از اینی که هستیم بشیم. تنها چیزی که دستگیرمون شد این بود که دستور گرفتیم باید زودتر دست به کار بشیم."
چانگبین سرش رو تکون داد:"من یه احتمالی میدم کریس!"
نگاه آلفا به چانگبین افتاد و منتظر جوابش موند، حدس این که چه چیزی قراره ازش بشنوه سخت نبود؛ تنها منتظر مهر تایید مرد روی حرفهاش بود:"اگه باب زنده از دست اشلی بیرون بیاد...من فکر میکنم نمیتونیم بهش اعتماد کنیم. اینطور نیست که اون ذاتا آدم خائنی باشه اما با گرفته شدن قدرت درونیش، ممکنه روحش کاملا تحت فرمان اشلی دربیاد. در این صورت ممکنه اشلی بتونه پل ارتباطی از باب به بقیهی کیتسونها ایجاد کنه و این..."
YOU ARE READING
꧁ 𝐽𝑢𝑛𝑔𝑙𝑒 𝑊ℎ𝑖𝑠𝑝𝑒𝑟꧂
Werewolf(کامل شده) ژانر: گرگینهای، سوپرنچرال، برومنس، استریت رمنس *در این فیکشن آلفا، امگا و بتا براساس رده بندی موجود در گلههای گرگ شناخته میشن. آلفا رهبر پک، بتا در رده بندی بعد از آلفا قرار میگیره ومیتونه جانشین آلفا بشه و امگاها پایینترین رده هستن* د...