_تو کسی هستی که باید با ما دفن بشه لونای عزیز!
با صدای زمخت و آشنایی که توی گوشش نشست، بیتوجه به دردش پوزخندی زد و گرگینهای رو که پشت سرش ایستاده بود مورد خطاب قرار داد:" و تو فکر کردی در حدی هستی که بتونی من رو بکشی؟"گرگینهی آشنا فشار بیشتری به پنجهاش داد و خرناسی کشید:" یک بار تونستیم این کار رو بکنیم. چرا باز هم نتونیم؟ حالا که اینجا گرفتار شدی و آلفایی نیست که نجاتت بده."
ویرجینا پلکهاش رو روی هم گذاشت و بازویی که گردنش رو نشانه گرفته بود لمس کرد.
قبل از اینکه گرگینه بتونه واکنشی نشون بوده، ویرجینا با یک حرکت، پنجهاش رو بیرون کشید و پشت گرگینه رو روی زمین کوبید. بلافاصله پنجهاش درون قلب مرد فرو رفت و اونماهیچهی تپنده رو بیرون کشید.صورت گرگینهای که زمانی کنار اشلی تماشاگر مرگ ویرجینا بود، در هم رفت و چشمهاش برای همیشه بسته شدن.
نگاه کردن به اون صورت آشنا خاطرات تلخش رو براش مرور میکرد و این قلبش رو به آتش میکشید.نالهای کرد و با بدنی ضعیف شده روی زمین نشست و با احساس جریان خونی که از شاهرگش خارج میشد، زوزهای کشید.
بی حال و خسته روی زمین افتاد و بلافاصله هالهی محافظ اطرافش ساخته شد.
نگاهش به آرن و کالینگا افتاد و درحالی که به خودش زمانی رو برای ترمیم زخمش میداد لب زد:"شما برید! من بزودی بهتون ملحق میشم."دو جنگجو نگاهی به هم انداختن و بعد نگاهی به گرگینههایی که منتظر دریدشون بودن.
آرن با صدایی مصمم جواب داد:"ما نمیتونیم شما رو اینجا تنها بذاریم لونا! الههی ماه هرگز این رو نمیبخشه!"
ویرجینا هیسی از درد کشید و حرفش رو ناتموم گذاشت:"اگه اینجا بمونیم سم نمیتونه مقابل طلسم خون مقاومت کنه. شما باید به کمک اون پسر برید. دو آلفا به همراه پیتر و فلیکس در تلاشن تا فانتوم رو به منطقهی خودشون بکشونن. لینو در حال محافظت از امگاهاس..."
نفسی گرفت:"شرایط طوری نیست که بخوایم تعلل کنیم. اگه دیر بجنبید همه چی از دست میره."
_اما لونا!
ویرجینا مانع حرف زدن کالینگا شد:"کافیه دیوار محافظ رو به وجود بیاریم. من اینجا میمونم تا دیوار کاملا شکل بگیره. اینطوری قدرت تناسخ این گرگینهها از بین میره و از پسشون برمیام. لطفا زودتر از اینجا برید."
آرن و کالینگا عصبی نگاهی به اطراف انداختن. به نظر میرسید چارهای جز رها کردن اون لونا و رفتن از اون دخمهی تاریک براشون باقی نمونده بود............
نگاهش با بهت و وحشت به گرگینههای مردهای بود که بعد از چند دقیقه، از جا بلند شده و با چشمهای زرد و بیحسشون بهش نگاه میکردن.تمام افرادی که همراه سم بودن توی درگیری با گرگینههای زردی که گویا برخلاف تصورش با افراد بیشتری اومده بودن کشته شده و حالا با نگاهی خالی از حس و بدنی که گویا در اختیار خودشون نبود، آمادهی جنگ با اون بتای اصیل بودن.
YOU ARE READING
꧁ 𝐽𝑢𝑛𝑔𝑙𝑒 𝑊ℎ𝑖𝑠𝑝𝑒𝑟꧂
Werewolf(کامل شده) ژانر: گرگینهای، سوپرنچرال، برومنس، استریت رمنس *در این فیکشن آلفا، امگا و بتا براساس رده بندی موجود در گلههای گرگ شناخته میشن. آلفا رهبر پک، بتا در رده بندی بعد از آلفا قرار میگیره ومیتونه جانشین آلفا بشه و امگاها پایینترین رده هستن* د...