#برای اون اومدم، بدش بهمو بعد راهتو بکش برو$هه... مگه از روی جنازم رد شی که جیمینو دو دستی به توی وحشی تقدیم کنم
یونگی با خونسردی پوزخندی به چهره ی عصبیه هوسوک زد و بعد از نگاه کردن به در سرویس و اطمینان پیدا کردن از قفل بودنش، جلوی هوسوک اومد و خیلی غیرمنتظره مشت محکمی به صورتش زد
هوسوک به خاطر مشت محکم یونگی به عقب رونده شد و باعث شد جیمین که از پشت بهش تکیه داده بود روی زمین بیوفتهبا ناله دردناک جیمین هر دو به سمتش برگشتن و جیمینو در حالیکه روی زمین نشسته و به دیوار تکیه داده و کمرشو گرفته دیدن
هوسوک عصبی یقه یونگی رو گرفت و به روشویی چسبوندش و مشت محکمی نثار شکمش کرد
یونگی که حواسش پرت جیمین شده بود با درد زیاد شکمش از فکر دراومد و هردو شروع کردن به کتک کاری و با هر ضربه ای که میزدن یکی میخوردن البته هوسوک بیشتر با ضربه های یونگی داغون میشد
با برخورد مشت محکمی به سینه های هوسوک، هوسوک قفسه ی سینشو فشار داد و با سر و صورت خونی به روشویی تکیه داد و خودشو خم کرد تا دردشو تسکین بده
جیمین با دیدن حال بد هیونگش سریع از روی زمین بلند شد و بی توجه به درد کمرش به سمت اونا رفت و هیونگشو تو آغوش گرفت
+هی.. هیونگ حالت خوبه؟
هوسوک در حالیکه نفس نفس میزد و چشماشو از درد بسته بود سرشو تکون داد تا جیمین بیشتر از این نگران نشه
یونگی با دیدن حال هوسوک لعنتی به خودش فرستاد و شروع به قدم زدن کرد تا آرامشش برگرده
بعد از دقایقی وقتی از آرامشش مطمئن شد به سمت اون دو برگشت و رو به جیمین گفت
#جیمین یه لحظه بیرون وایستا، ما تا چند دقیقه دیگه میایم
جیمین با چشمای نگران و نامطمئن سری به نشونه ی منفی تکون داد و از جاش تکون نخورد
یونگی هوف کلافه ای از نافرمانی جیمین کشید و با چشمای جدی و دستوری بهش گفت#قرار نیست دوباره دعوا کنیم، بیرون وایستا
جیمین نگاهیی به هوسوک انداخت و با دیدن سری که هوسوک به نشونه ی تایید تکون داد، با قدمای کوتاه و لرزون به سمت در رفت و بعد از باز کردن قفلش بیرون رفت و درو بست
یونگی بعد از مطمئن شدن از رفتن جیمین، نزدیک هوسوک شد و با پشیمونی و ناراحتی که توی صدا و حرکاتش دیده میشد شونه هاشو گرفت
#ببینمت
$دستتو بردار گربه وحشی
یونگی دستشو از شونه هاش برداشت و کمی ازش فاصله گرفت و به روشویی تکیه داد
#چرا وقتی همون موقع که ازت جدا شدم گفتم دلایل خودمو دارم گوش نکردی
$فکر کردی اسباب بازیتم که یه مدت ازم استفاده کنی و بعد با دلایل مسخره و الکیت دورم بندازی؟
YOU ARE READING
My boss
Fanfictionکوک رییس مافیای سرد و خشن و فاکر که یه شرکت برای پوشش مافیاییش داره. چی میشه اگه یه روز زنگ بزنه به یکی از باراش و درخواست یه پسر برای بفاک دادن بکنه، و از قضا همون روز تهیونگ بخواد برای مصاحبه استخدامش برای شرکت کوک به اونجا بره و کوک فکر کنه تهیون...