First & Last sex⇛اولین و آخرین سکس
ژانر:اسمات ، سداند
با بیحالی قدماش رو همراه خودش روی زمین میکشید
سرش رو بلند میکنه و نگاهی به آسمون تیره میندازه .
ماه اونشب کامل بود . این بیشتر عصبیش میکرد.
پوزخندی میزنه و انگشت فاکش رو به آسمون میگیره:
_نمیزارم همه چی به خواسته تو پیش بره .بعد از این حرفش راهش رو کج میکنه و به سمت نزدیک ترین بار میره .
وارد کوچه تنگ و تاریکی میشه .
تابلو های نئونی که هر ثانیه چشمک میزدن ، اون کوچه رو کمی روشن میکردن . صدای وزوز چراغا رو مخش بود.
بیاهمیت به نور قرمز چشمک زن که باعث سردش میشد ، دستش رو روی دستگیره در میزاره و اون رو فشار میده .با باز شدن در ، صداهای خفه ای که تا الان میشنید ، واضح تر شنیده میشه و سردردش رو شدید تر میکنه .
قدماش رو به داخل بار زیرزمینی میزاره و از پله ها پایین میره .
نیشخندی به ضعف و لرزش پاهاش موقع پایین اومدن میزنه . یادش میاد قبلا آرزو داشت که یه ورزشکار بشه.یه ورزشکار که باعث افتخار کشورش باشه .
ولی زندگی، انگشت فاکش رو به طرفش گرفت و پوزخندی به تمام ارزوهای بچگانش زد .با قدم گذاشتن به داخل سالن اصلی بار، چند نفر نگاهی بهش میندازن و دوباره بی توجه به اون ، به کارشون مشغول میشن .
بیاهمیت به اطرافش ، به طرف صندلی های کنار میز بار میره و روی یکیشون میشینه که توجه بارمن بهش جلب میشه .بارمن با دیدن پسرک ریز جثه ای ، توی کاپشن کهنه ای به رنگ سبز لجنی ، به سرعت لیوان توی دستش رو روی میز میزاره و به طرفش میره .
خم میشه و دستش رو به کلاه بزرگ کاپشن که صورت اون پسر رو پوشونده بود میرسونه و تا نصفه بالا میکشه که باعث میشه صورت سفید و رنگ پریده اون پسر معلوم بشه :
_اینجا چیکار میکنی یونگی؟یونگی با عصبانیت دست اون رو از کلاهش کنار میزنه که دوباره صورتش پشت کلاه سبز رنگش پنهان میشه .
سوکجین پوفی از کلافگی میکشه و ایندفه با خشونت ، دو طرف لبه کلاهش رو میگیره و بالا میبره.
یونگی چشمای عصبانی غرق خونش رو به چشمای خشمگین و نگران سوکجین میدوزه . بالاخره به خودش زحمت میده تا از حنجرش کار بکشه:
_ب ت ربطی نداره من چه غلطی میکنم .
ŞİMDİ OKUDUĞUN
BTS(ONE-SHOT)
Hayran Kurguاین بوک قراره از همه کاپل ها باشه هرموقع سناریویی به ذهنم اومد آپ میکنم هر پارت ژانر خودش رو داره کاپل درخواستی هم داشتین خوشحال میشم بگید بهم💙 ⚠️توجه:این بوک کاملا تخیلات من نویسندست و هیچ ربطی به زندگی اعضا نداره