Chapter 14

55 3 0
                                    

.

پارت ۱۴ : جوانه کوچک احساسات ناجور!

ارشد ۱ : این برادر کوچولو چی میخواد به ارشداش بگه ؟ درباره اون دوست خوبه نه ؟

گوشه ساختمون اداری روبروی اتاق مدیر دوتا ارشد دست به سینه ایستاده بودن و به پسری که سفید بود و لبلس مرتب پوشیده بود و جلوشون بود خیره شده بودن. چهره اش خوشتیپ بود و جوری این توی چشما یاون دوتا ارشد میرفت که برای لحظه ای نفسشون حبس شد .

و تصویر خیلی شرم اورد بود ولی فکر کردن که این پسر جولوشن تایپ رو بشناسه پس مشکوکانه بهش خیره شدن .

درسته بخاطر شرایطی که پیش اومده بود حدس میزدن کسایی که طرف تایپ باشن بخوان درحد تیم ملی بهشون کتک بزنن .

تارن : میخواسنم از ارشدام بخوام به من گوش کنن .

تارن با صدایی جدی حرف زد و درونا میخواست به تایپ کمک کنه .

هرچند کاری نمیخواست بکنه ولی دوست داشت کمک کنه. این بهترین و حداقل کاری بود که از دستش برمیومد .

ارشد ۲ : چیه ؟

کمی از جواب تارن اذیت شدن ولی بعد اماده بودن گوش کنن .

تارن : من گیم !

این باعث شد چشمای اون دوتا ارشدی که جلوش ایستاده بودن گشاد بشه.بعد هردو بهم خیره شدن و برای تایید سری تکون دادن .

ارشد ص : چی ؟؟ نمیفهمم... تو چطوری تونستی با اون مرد بی اعصاب که از گیا متنفره بمونی ؟ یا از گیا متنفر نیس ؟

تارن :نه من از حرفایی که ارشدام درباره تایپ گفتن اصلا خوشم نیومد .

این لحظه ارشدا بهک خیره شدن و تازه فهمیدن که تارن میخواد یه چیز مهم بگه. دومین چیزی که بعد از حرفای تارن گفتن این بود که :

ارشد ۱ : پس تو گی هستی و باتایپی که از گی ها متنفره توی یه اتاق زندگی میکنی درسته ؟ ارشد ۲:وای خدایا تو چطور تونستی با اون توی یه اتاق بمونی ؟

دوباره دست به سینه توی شوک ایستاد و کنجکاو ادامه حرفای تارن شد. وقتی تارن دید که مشتاق حرفاشن اروم شد و لبخند زد

تارن : اوایل تقریبا میخواستم از شرش خلاص شم ولی تلاش کردم درکش کنم و فهمیدم که تایپ ادم بدی نیست. اون خیلی خوبه. هرچقدر ظاهرش جدی باشه و بعضی وقتا بد رفتار کنه ولی اگه شما اون رو بشناسید میدونید چقدر فرد باارزشی هست که باهاش دوست بکشید. من اینجا نیستم که از پی هام بخوام طرف دیگه تایپ رو بینن.. چیز دیگه ایه .

قلب تارن فشرده شد و لحظه ای متوقف شد .

تارن : من دوستش دارم .

ارشد ۱ : چییی؟؟؟ مثل فیتیله و اتیش میمونه .

درباره چی حرف میزنی. تو اون... اون... چیزو دوس داری ...

ترجمه رمان تارن تایپ فصل اولWhere stories live. Discover now