Chapter 23 (+18)

105 5 0
                                    

تایپ : خیلی سنگینی تارن!

تارن ... :

تایپ : تارن! گفتم خیلی سنگینی!! حرفامو نمیفهمی ؟

تارن: هوم!! نمیفهمم ...

تایپ : تو ...

در این لحظه، تارن نمیشنید که تایپ درباره چی حرف میزنه. فقط یه چیز رو درک میکرد:

ارامش ...

خوشحال بود که تلاش هاش در طول یه هفته بیهوده نبوده و رابظه بینشون رو به سردی نکشیده. اره! اعتراف کرده بود که اون شب مست بوده ولی این دلیل بوسیدن تایپ وسط بار نبود .

بجاش ، فکر میکرد که الکل بهش انگیزه و جرعت بخشیده تا کاری رو انجام بده که قبلا حتی بعد از چند بار فکر کردن،انجامش نمیداد.

ولی بازم اعتراف میکرد که اون لحظه زیاد سر عقل نبوده .

با اینکه همیشه تارن یه ادم منطقی بوده ولی شرایط اون شب جوری بود که نتونسته بود جلوی احساساتش رو بگیره .

احساسی که اون لحظه نشون داده بود، درواقع خیلی دورتر از احساسات واقعیش بود .

هرچند در اعماق قلبش، هنوز هم امیدی داشت .

این افکار تا خود صبح توی ذهن تارن چرخیده بود تا اینکه از گیجی به یه دلیل منطقی رسیده بود .

تارن در اعماق وجودش میدونست که تایپ به این راحتیا کوتاه نمیاد. و اونه که مدام باید با تایپ کنار بیاد ولی ...

اره!!

ولی وقتی که میخواست بره ازش عذرخواهی کنه، یه فکری به ذهنش رسید. اگه اون عصبانی باشه! تایپ چیکار میکنه ؟

با اینکه این فقط یه تفکر گذرا بود ولی تارن بعدا با دقت دربارش فکر کرد. خب چیزی از دست نمیداد .

شاید تایپ سعی میکرد اون رو درک کنه و با این فکر اروم شد. پس فکر عذرخواهی رو کنار گذاشت و شروع کرد به ایگنور کردن تایپ و سعی کرد چهره عصبانی جلوش نشون بده و صبر کنه و رفتار تایپ رو ببینه .

اوایل که تایپ اهمیت نمیداد، تارن حس معذب بودن داشت پس تصمیم گرفت برگرده خوابگاه و کل شب رو به این فکر کرد، که در این شرایط چیکار کنه تا اشتی کنن ...

خب، این کارش به هدفی که داشت ضربه میزد .

بخاطر همین، روزی که به خوابگاه برگشت ،اماده بود تا کمی کوتاه بیاد تا بتونن اشتی کنن ولی پیشرفتی که رفتار تایپ داشت، ماورای انتظارات تارن بود .

تایپ نمیدونست که گذاشتن اون اسپرایت وسط میز و گفتن این جمله که «این مال توعه!

بنوش...» ، برای تارن چیز بزرگیه .

نمیتونست دستای لرزان از هیجان تارن رو اون لحظه ببینه. تارن نمیتونست جلوی لرزش دستاش رو بگیره ولی مدام توی ذهنش به خودش میگفت که اروم بگیره .

ترجمه رمان تارن تایپ فصل اولWhere stories live. Discover now