Chapter 15(+18)

135 6 0
                                    

پارت ۱۵ :قانون

از زبان تایپ

«میخوام باهام بخوابی» تایپ !!!:

اگه میخوایین ازم بپرسین الان چه حالی دارم پیدا کردن جواب اصلا سخت نیست چون قطعا به سمتش با مشت و لگد هجوم میبردم و تا حد مرگ میزدمش. ولی بازم... من بیاد اوردم که اون برام چیکار کرده. اره اون به من کمک کرده. منو تحمل کرده. کنارم بوده. همیشه از پشت سر و جلو روم مراقبم بوده فقط برای اینکه میخواسته.نه چیز دیگه ای

ادامه دارد...

کی میگه گیا متفاوتن انگار تنها ویژگیشون اینه که میخوان با همه بخوابن .

تایپ : توی خواب ببینی .

تارن : شوخی میکنم .

میخوام پاشم و مشتمو محکم بکوبم بهش. به تارن خیره شدم که به پشت دراز کشیده بود. سرشو بلند کرد به من نگاه کرد.لبخند زد

تارن : حالت الان صورتت از چیزی که فکر میکردم بیشتر برام جالبه!

تایپ : تارن! باهام درباره چیزی که میخوای شوخی نکن .

پس جلوی خودمو گرفتم که نپرم روش و نزنمش .

داشتم به چالش میکشیدمش تا مبارزه کنه و به من با نگاه هشدار دهنده ای بهش خیره شدم .

سوم شخص

تایپ حس میکرد اگه اینبارم شوخی کنه دگیه چیزی نمینونه جلوش رو ب

یره. تازه توی فکر بود کاری کنه تارن تا دو سه شب توی بینارستان بخواب. رفتار جدیش باعث شد تارن کتابی که داشت میخوند رو ببنده .

تارن : در واقع من فققط شوخی میکردم ...

نفس عمیقی گرفت تا فراموشش کنه. چرا باید تایپ بعد از دونستن اینکه تارن ازون تیپ ادمایی نیست که دوروبر بچرخه و با این و اون بخوابه احساس راحتی کرده بود؟

ولی تارن با یه نگاه مصر بهش خیره شد .

تارن : ولی این چیزیه که واقعا فکر میکنم .

تایپ : درباره چی حرف میزنی ؟ تایپ سعی کرد خودش رو اروم کنه. چون نمیخوداست وقتی این حرف رو شنید طوری رفتار کنه که همه فکر کنن اون احمقه که دوباره رفتار چرتی از خودش نشون بده. و دباره لبخند زد .

تارن : در حقیقت من میخوام باهات بخوابم. ازم عصبانی نشو! بذار کامل بگم .

تایپ نفس عمیقی کشید. دست به سینه نشست .

واقعا داشت بهش گوش میکرد .

تارن: )میخوام باهات بخوابم( ولی نه الان.

تایپ : چطور ؟

تارن : بهت گفتم نه ؟ گفتم که دوستت دارم .

تایپ جشماشو توی کاسه چرخوند. یه حالت صورت به حالت تمسخر به خودش گرفت. ولی قلبش برای یه لحظه ایستاد .

ترجمه رمان تارن تایپ فصل اولWhere stories live. Discover now