Chapter 19

71 4 0
                                    

چپتر ۱۹ :ولی همیشه تموم میشه تارن حس کرد داره با احساساتش بازی میشه .

ساعت گوشی نشون میداد زمان داره به نه و نیم نزدیک میشه و هنوز اثری از پسری که از عصر منتظرش بود پیدا نمیشد.تارن آه های عمیق میکشید و فکر میکرد که شاید تایپ تصمیم گرفته ازش دوری کنه .

و درنهایت تارن دستاش رو به پشت گردنش رسوند و به سقف قدیمی اتاق خیره شد.با خودش فکر میکرد چرا تایپ رو دوست داره... تایپی که یه ادم اینجوریه .

جواب این بود که خودشم نمیدونست. لباش رو اروم برای هواگیری از هم فاصله داد و اهی کشید .خودشم نمیدونست چرا تایپ رو اینقدر دوست داره. اگه لونگ باخبر میشد که الان تارن در این شرایط قرار داره ، شاید بهش لقب دیوونه رو میداد. بهرحال، خیلی ادمای خوبی بودن که این شرایط رو دوست نداشتن. اون عاشق ادمی شده که از گی ها متنفره. تازه، تایپ بد دهنه و هرکسی نمیتونه کنارش باشه و دهنش... سمیه... بعضی وقتا رفتارش حال بهم زن و غیرقابل تحمله .

ولی در عین حال اون خیلی... کیوته ...

تارن : اههه ..

لبخندی زد. چرا تایپ درحال گریه کردن رو دوست داشت ؟ بخاطر این بود که بچگی کسی اذیتش کرده بود ؟ یا بخاطر اینکه بخاطر نفرتش به گی ها همیشه اذیت میشد ؟

بهرحال تارن فقط میخواست از اون مراقبت کنه .

بهش توجه کنه و بهش کمک کنه که از شر کابوساش خلاص بشه .

وقتی فهمیده بود چه بلایی سر تایپ اومده سکوت کرده بود. ساکت بود. عصبی بود. دلش به رحم اومده بود و درمانده شده بود. به همین دلایل بود که نمیتونست اون رو به حال خودش رها کنه .

تارن : هاه ...

ولی تارن وقتی بهش فکر میکرد به خودش خندید .

نفس عمیقی گرفت و اجازه داد افکارش پر بکشه و خندید و آه کشید .

ولی یه چیز قطعی بود و اون این بود باید تایپ رو گول میزد .و این موقع بود که صدای اصطکاک در رو شنید .

و بله تایپ سر رسید. وقتی در اتاق باز شد، پسری که در سکوت توی افکارش غرق شده بود به سمت در خیره شد و بالاخره پسری که منتظرش بود پا توی اتاق گذاشت. همینکه تایپ وارد اتاق شد چشماشون به هم افتاد. تایپ از نگاه خیره تارن دوری کرد و وارد شد و برنج رو روی میز گذاشت. بعد رفت حولش رو برداره .

تارن :حتی نمیخوای سلام هم بدی ؟ تایپ : چی ؟

صورت این پسر معذب جوری بود که تارن میخواست بهش بخنده. ولی با اخم بهش خیره شد .

تایپ داشت وسایل حمومش رو جمع میکرد .

تارن : منو مسخره ی خودت کردی ؟ تایپ : من چنین کاری نکردم .

ترجمه رمان تارن تایپ فصل اولWhere stories live. Discover now