با زور بیشتری زیپ کولشو رو کشید ولی وقتی نتیجه ای نگرفت با حرص رو کولش نشست و بعد زیپ رو کشید ...
یههه بالاخره درشو با هزار تلاش بست، چمدون رو گوشه اتاق گذاشت و بار دیگه شارژ گوشی و ایرپادش رو چک کرد ...
همه چی اوکی بود فقط کمی استرس داشت ...
فردا روزی بود که قراره با گروه گردشگری بره سفر، نمیدونست کاری که میکنه درسته یا نه، ولی اون باید انتقام میگرفت تا آروم میشد ...
لیسا بهش خیانت کرد! این چیزی نبود که بی توجه از کنارش بگذره ...
رو تخت رفت و بعد کشیدن پتو رو خودش شروع به بالا رفتن از نردبون تو ذهنش کرد ...
این چیزی بود که همیشه باهاش میخوابید، بالا رفتن از نردبون تو ذهنش
***
از تاکسی پیاده شد و با اتوبوس خالیی که روش نوشته بود " تور گردشگری " مواجه شد ...کسی جز راننده تو اتوبوس نبود، بعد سلام به مرد مُسِن سمت آخرین و گوشیه ترین صندلی رفت ...
بعد نشستن رو صندلی کولشو تو بغلش گرفت و متوجه شلوغ شدن اتوبوس نبود ...
و از اونور جانگ کوک وقتی وارد اتوبوس شد متوجه شد همه صندلی ها فقط یه جای خالی داره و در هر صورت باید کنار یکی بشینه ...
چشمش به پسری که براش آشنا بود خورد ...
اون پسرو تو باشگاه دیده بود نه؟
پس میتونست کنار اون بشینه چون قبلا دیده بودش احساس غریبی زیادی باهاش نداشت ...
وقتی تهیونگ متوجه قدم هایی که نزدیکش میشدن شد سرشو برگردوند و با جانگ کوک روبه رو شد ...
جانگ کوک : میتونم اینجا بشینم؟
تهیونگ : ها؟ یعنی بعله، حتما
خودشو بخاطر لکنتی که گرفته بود لعنت کرد ...
الان وقتش بود! باید بلاخره باهاش هم صحبت میشد دیگه نه؟کمی جمع تر نشست و لب زد ...
تهیونگ : راحتی؟
البته که براش مهم نبود ولی خب ...
جانگ کوک : آره اوکیه راحت بشینید
تهیونگ : تو همون پسره نیستی که تو باشگاه هم بود؟
جانگ کوک : شمام همونی نیستی که نصف دخترای باشگاه بهش زل زده بودن؟
تکخندی بخاطر جمله پسر کرد و لب زد ...
تهیونگ : واقعا؟
جانگ کوک : آره واقعا حتی وقتی داشتم میرفتم متوجه شدم چندتا دختر درموردت حرف میزدن
تهیونگ : چرا خودم متوجه نشدم
شونه ای بالا انداخت و روبه تهیونگ لب زد ...
YOU ARE READING
میخوامبِبوسَمِت.؛
Fanfictionهیچکس فکر نمیکرد، نتیجه خیانت لیسا به دوست پسرش چی میشه ... لیسا حتی تصور نمیکرد کارما میتونه انقد عجیب باشه! اگه دوست پسرش به فکر انتقام افتاده باشه چی؟ آره خب، لیسا به دوست پسر جدیدش میومد ... ولی نه به اون اندازه ای که اِکسش به دوست پسر جدیدش...