در یخچالو بست و لحظه ای بعد صدای زنگ در بلند شد و حدس زد تهیونگ باشه ...
سمت در رفت و بعد باز کردنش با دیدن لیسا لبخندش خشک شد ...
لیسا اینجا چیکار میکرد؟
گیج بود و هرچقدر فکر میکرد بیشتر تو افکارش گم میشد ...لیسا پوزخندی به جانگ کوک زد و همونطور که گوشیش رو تو دستش میچرخوند وارد خونه شد ...
جانگ کوک همونطور گیج و منگ منتظر حرفی از لیسا بود ...
لیسا دقیقا جایی روبه روی کابینت ایستاد و بعد پوزخندی که زد غرید ...
لیسا : کوکیِ ساده لوح!
فکر کردی کیم واقعا عاشقته؟جانگ کوک : چی؟
لیسا : میدونستی کیم تهیونگ دوست پسرت، دوست پسر قبلی من بوده؟
جانگ کوک : منظورتو نمیفهمم!
لیسا : نه، بگو نمیخوای که بفهمی!
کیم تهیونگ فقط برای انتقام از من با تو وارد رابطه شده، هیچ حسی بهت نداره!مکث کرد! شکه شده بود! چه اتفاقی افتاده بود؟
قضیه کی انقدر پیچیده شده بود؟جانگ کوک : ثابت کن!
با روشن کردن قفل گوشیش فیلمی رو پلی کرد و صفحهرو روبه جانگ کوک گرفت ...
تو اون فیلم لیسا بود که اسم تهیونگ رو صدا زد و بعد چند ثانیه چهره ی تهیونگ تو صفحه دیده شد ...
و حالا باورش نمیشد اون دو همو بوسیدن!
چه اتفاقی افتاده بود؟
لیسا : حالا ثابت شد؟
کیم تهیونگ تنها و تنها برای یه دلیل با تو وارد رابطه شده!
چون من بهش خیانت کردم و با تو وارد رابطه شدم، و اون یه دفعه سر و کلش تو زندگی تو پیدا شد و خامت کرد، کاری کرد با من کات کنی و بعد هم خودش بهت اعتراف کرد تا از من انتقام بگیره ...
البته که احساساتش دروغینه؛یه وقتایی تو زندگی هست که آدمیزاد تا خرخره پُر از نیازه؛ که دیگه هیچ دلیلی برای ادامه نمیبینه...
نیاز به شنیدن و قضاوت نشدن، نیاز به دستی که از این لجنِ تنهایی نجاتش بده...و حالا جانگ کوک دقیقا همین وضعیت رو داشت ...
چرا اینجوری شد؟
چیشد که اینجوری شد؟مگه تهیونگ نگفت دوسش داره؟
از اولشم باید میفهمید ...
باز شدن پای یه آدم اونم انقدر پر رنگ تو زندگیت نرمال نیست ...یه دفعه تهیونگ به هم باشگاهیش، هم گروهیش و کل زندگیش تبدیل شد ...
چطور شک نکرده بود و فقط گول خورده بود؟
عاشق کسی شده بود که فقط برای خوش گذرونی و انتقام وارد زندگیش شده بود ...
با شنیدن صدای تهیونگ سمت در برگشت با دیدنش برای بار هزارم قلبش شروع به تپیدن کرد ...
YOU ARE READING
میخوامبِبوسَمِت.؛
Fanfictionهیچکس فکر نمیکرد، نتیجه خیانت لیسا به دوست پسرش چی میشه ... لیسا حتی تصور نمیکرد کارما میتونه انقد عجیب باشه! اگه دوست پسرش به فکر انتقام افتاده باشه چی؟ آره خب، لیسا به دوست پسر جدیدش میومد ... ولی نه به اون اندازه ای که اِکسش به دوست پسر جدیدش...