به تجمع مردم بخاطر برگذراری جشنوارهی بهاری نگاه و نفس کلافهش رو لرزون بیرون داد، همیشهی خدا از جاهای شلوغ بدش میومد و ترجیح میداد زیر پتو از گرما خفه شه تا که بخواد بین اینهمه جمعیت پا بزاره و دلیلشم اینه پسر خواه ناخواه بخاطر جذبهای که داشت، تقریبا حواس بقیه رو همیشه معطوف خود میکرد، شاید جامعه گریزیش دقیق از همون روزهایی که کار روسپگیری رو شروع کرده بود سراغش اومد. ترس از اینکه توسط کسی دیده و شناخته شه کاری میکرد حتی از سایهی خود هم بترسه، اینکه بخواد انگشتشون رو طرفش بگیرن و بگن:"این همون جندهی زیرخواب توی اینترنت نیست؟!" بدون اینکه بخوان شرایط و مجبوریهای طرف رو در نظر بگیرن با نامردی مورد قضاوت قرارش میدن.
کلافه صفحه چت جانگکوک رو بالا آورد و سعی داشت با یادآوری کلمات انگیزشی، صبور باشه و کار رو برای خود سختتر نکنه.
"17:02"
_________°Chat page•
_TAEHYUNG_-رسیدم.
جئون: بیا داخل ساختمون طبقهی ششم، وقتی رسیدی شخصی با موهای عجیب رو پیدا کن و فقط بهش بگو OOV7V خودش راهنماییت میکنه بیبی(:
-شوخیت گرفته؟!
-ببینم نکنه دارم نقش قربانی توی فیلم جنایی رو بازی میکنم؟
-ازم میخوای بین اونهمه جمعیت یکی که موهای عجیبی داره رو پیدا کنم و بعد همچین حروفی رو به زبون بیارم؟ دیوونه شدی؟
-من این مسخره بازیا رو انجام نمیدم، یا مثل تخم بشر پا میشی میای پایین روی یکی از همین نیمکتهای کوفتی دید زدن کوفتیترمون رو شروع میکنیم یا من از همون راهی که اومدم برمیگردم.جئون: عزیزم، روز به روز سرکش شدنت آخر کار دستت میده.
جئون: نه تو توی فیلم جنایی گیر افتادی نه من میام اون پایین، بهتره نقشت رو بعنوان یه بیبی خوب بازی کنی تا اذیت نشی، من فقط میخوام سلطهم روت رو ببینم و روحم ارضا شه.-تو واقعا مریضی!
_برای تو •3•
_________
حرصی گوشی رو به جیب شلوار راستهاش سپرد و دستمال قرمزرنگ دور گردنش رو شلتر کرد، این مردک بدجور اعصابش رو به هم ریخته و مطمئن بود اگه چشمش بهش بخوره بی هیچ قید و شرطی طوری حلقهی انگشتهاش رو دور گردنش سفت میکنه که کمتر از سه دقیقه جون بده.
افکار بیسر و تهش رو پس زد و بار دیگه لوکیشینی که براش فرستاده بود رو چک کرد تا برای فرار کردن از همچین معرکهای حداقل مشکلی چیزی پیدا کنه و خداخدا میکرد مکانش اشتباه از آب در بیاد ولی در آخر بخاطر درست بودنش فحشی داد و با کشیدن نفسی عمیق و پاک کردن کف دست عرق کردهاش با پارچهی نخی شلوارش، به دل جمعیت زد.
-عوضی خودخواه، فکر کرده کیه که اینطور دستور میده.
-'عجیجم روج به روج سرجس سدنت آدر تار دشتت بیده' تو هم روز به روز عوضیتر شدنت آخر به فاکت میده.
-فاک بهت!
BINABASA MO ANG
Serendipity ||🧧
Romance‼️هشدار‼️ این بوک ممکنه برای بعضیا شامل صحنههای دلخراشی باشه پس اگه تحمل دیدن ندارین، لطفا کنارش بزار! _______ Serendipity به معنای پیدا شدن کسی بدون اینکه از قبل منتظرش بوده باشی یا دن...