'نامه دوم'دلیل هر نفسم!
به چشمات که حتی داخل عکس هم می درخشه خیره شدم، یادته همیشه بهت می گفتم: چشمات ستاره قلبمه؟ یادمه اولین باری که دیدمت بی نفس روی تختی که با سرعت می بردنش افتاده بودی. نمی دونستم چرا توی بیمارستانی یا چند وقته که اینجایی ولی اون روز همه نگرانت بودن، انگار که میشناختنت. معصومیت چهرت رنگ همه دنیام رو عوض کرد، شد همرنگ رنگ پریدگی صورتت. بی اراده دنبال تختت حرکت کردم و تا زمانی که نفس بین لبهات برنگشت نگران به اتاقی که داخلش بودی خیره بودم. از همون موقع ها بود که جلوی راهت پیدام می شد و دل بردم از نگاهت. عشق ما عجیب بود، می دونستیم قرار نیست کنار هم بمونیم ولی همچنان امیدوار بودیم. یادته بهت قول دادم ارزوهات رو براورده کنم و تو در عوض قول دادی که خوب بشی ؟ من روی قولم موندم و لیست ارزو هات رو با هم انجام دادیم ولی تو زدی زیر قولت. هیچ می دونی چقدر دلم برای چین خوردگی گوشه چشمت موقع خندیدن تنگ شده؟ یادمه اولین باری که حسم رو بهت گفتم با این که می دونستم حسم یک طرفه نیست تو بهم گفتی که حسمون اشتباهه. من دیوونه تو بودم و داشتم توی تب داشتنت می سوختم و تو برام از اشتباهات حرف می زدی. یادته که خندیدم و بهت گفتم: گناهی که عشق به تو باشه گناه نیست چون تو خود بهشتی و تو خندیدی؟ نمی دونم ولی اون خنده یه جور دیگه قشنگ بود. چه روز های قشنگی بود جونگکوک قلبم! شب هایی که پیش هم می خوابیدیم، وقت هایی که با هم تفریح می کردیم و حتی وقتی هایی که برات خوراکی های مورد علاقتو می خریدم. آخرین بوسمون رو یادته کوکی قلب من؟ چند روز قبل از رفتنت بود، درست بعد از روزی که دکتر از تموم شدن وقتت برام می گفت.
همین طوری که برای بوسیدنت نزدیک می اومدم دوربین رو هم نزدیک می اوردم تا همه چیز رو ضبط کنه ولی تو با تعجب پرسیدی: ته ته چرا دوربین روشنه؟ بغض راه گلوم رو بسته بود، هر طوری بود بغضم رو قورت دادم و گفتم: می خوام وقتی نبودی و قولت رو شکستی انقدر عکس و فیلم هات رو ببینم تا دق کنم و از نبودت بمیرم. اخم کردی و صورتت رو ازم برگردوندی، نمی دونم چقدر طول کشید ولی بعدش با یه بوسه یهویی غافلگیرم کردی، انگار قلب هامون قبل از ما می دونستن که روز های اخر دارن نزدیک می شن. الان مدت ها گذشته و من هنوز بدون تو زندم، چه شرم آور. هر بار با خودم فکر می کنم شاید هنوز انقدر دل تنگم نشدی که بیام پیشت ولی هر بار یادم میاد کوکی من خیلی زود دلش برای کیم کیمش تنگ می شد.
هر چقدر هم که طول بکشه مهم نیست من بازم به انتظار دوباره دیدنت میشینم و لحظه هارو می شمارم ولی ایندفعه تو قول بده نزن زیرش، قول بده منتظرم
بمونی.
تهیونگ آلوده به عشق کوکی.
____________________________
های
چطورین قلب های قشنگ من💜
اینم پارت دوم 🥺
من رو از نظرات و ووت های قشنگتون محروم نکنین 🫂♥️
YOU ARE READING
Dor
Fanfictionمی نویسم برای تو! برای تویی که کیلومتر ها دور تر به نظر می رسی🙂 و من اینجا تنها خون های جاری شده از چشم هایم را با گوشه لباسم پاک می کنم و می نویسم. همچنان برای تو برای تویی که فاصله دار از من میان گل ها نشسته ای... بدون آغوشم؟بدون نفست؟ کاپل:تهکو...