ch2

193 33 2
                                    

2

پیتر برگشت تا ببینه کی پشتشه و...
اگه این یه انیمیشن بود عینک پیتر باید میشکست.
_بله.
خفه گفت طوری که ممکن بود مرد نشنوه.

مرد لبخندی زد و کنار پیتر روی یه صندلی دیگه نشست.
چهرش پر از اعتماد به نفس بود.

موی و ریش مشکی داشت.... و سنش میگفت طرفای سی سال باید باشه.
و البته به طرز خاصی جذاب بود.

پیتر محوش شده بود که با یاد قرارش به خودش تلنگری زد و به زمین برگشت.

_ممکنه براتون نوشیدنی بگیرم جناب...
و اشاره کرد که اسمش رو میخواد.

_پیتر هستم،.. و نه ممنون خودم سفارش دادم.

همون لحظه باریستا اومد و یه لیموناد جلوی پیتر و یه نوشیدنی که پیتر نمیدونست چیه جلوی مرد گذاشت.

_بار اولیه که تو این مهمونی میبینمتون.
و یه قلو از نوشیدنیش زد.

_اوه آره من... از طرف یه دوست دعوت شدم.

_باید شخص مهمی باشه که تونسته یه دوست رو بیاره...
نیشخندی زد.
_و رهاش کنه... فکر نکنم به دوستتون نزدیک باشید.

پیتر خنده داغونی کرد.
_درسته.

تو حالت عادی پیتر شروع میکرد به حرف زدن ولی اینبار.... نچ مخ زنی و نزدیک شدن به مردم رو نداریم...
حتی اگه طرف جذابیت خدایی داشته باشه.

یه جرعه از لیمونادش نوشید.

_مایل نیستی الکل مصرف کنی؟

_اممممم... من هنوز نوزده سالمه.

_به نظر مشتاق به صحبت نمیای.... یکم ناامید شدم.
مرد صورتش رو روی دستش گذاشت و به کانتر تکیه داد.

پیتر فکر کرد مرد برداشت کرده بی ادبه و....
_اوه نه اینطور نیست....فقط به همچین جایی عادت ندارم.

مرد تکخنده ای کرد.
_معلومه.... از تیپ و ظاهرت انگار تو تمام عمرت بار اوله که همچین مهمونی میای، یه جورایی انگار جات اینجا نیست
مرد نگاهش رو تیز کرد.
_مایلی بیشتر به....

حرف مرد با بلند شدن پیتر نصفه موند...

پیتر حس کرد به غرورش توهین شده.
_همین که جای شما اینجاست معلوم میکنه مال من نیست.

و سریع به سمت خروجی رفت.

***

این رفتار عادی پیتر نبود.
درواقع این اولین باری بود که به یه نفر تیکه انداخته بود.

خوشحال بود که اون قرار رو با بقیه گذاشته بود وگرنه با این یارو هم میرفت سر قرار و دوباره آش و کاسه همیشگی میشد.

ولی حرف مرد بهش حس بدی داد.
پیتر خودش میدونست که مال اونجا نیست ولی وقتی یکی دیگه بهت میگه....
اونوقت مطلب فرق داره.

love is wrongWhere stories live. Discover now