ch6

114 15 1
                                    

_خب حالا این تونی چطوره؟
ام جی بطریش رو له کرد و یکی دیگه برداشت.

پیتر همیشه زود مست میشد و الان هم یکم حس منگی داشت.
_ان همون عوضیه که تو مهمونی بهم بد کرد.

پیتر میتونست آتیش رو تو چشم ام جی ببینه.

_در اومد اونقدرام بد نیست.
و ریز خندید.

_واقعا؟ آخه اون شب خیلی شاکی بودی.
ند نگران گفت.

_خب میدونی شخصیتش یکم مزخرفه ولی آخر سر آدم خوبیه.
و بطری رو خالی کرد.

_در کل چه شکلیه؟
ند پرسید.

پیتر یکم فکر کرد.
_هوممممم ...... خب تو شخصیت معمولا هم جنتلمنه هم شوخه....
پیتر شروع کرد به تصور تونی.
_چهره خوبی داره، موهاش مشکیه ریش شیو شده و تمیز داره، از سنش جوون تر به نظر میاد و یکم پختگی تو چهرشه....
و قبل از اینکه بفهمه بی هوا ادامه داد.
_زاویه فکش میتونه الماسو ببره و جذابیت چهرش بی انتهاست.
به پشت تکیه داد و رو به سقف شد.
_قد بلند داره...تیپش با کت شلوار محشره و همه چیز رو تنش میشینه، و تو کارگاه وقتی لباس کار میپوشه....
نفس عمیقی کشید.
_با اون عضله ها و هیکل رو فرمش واقعا سکسیه.....

یکم سکوت شد و...
پیتر فهمید چی گفته و به خودش اومد...اون مستی لعنتی داشت مغزشو تعطیل میکرد.

_امیدوارم بتونی تا آخر ماه خودتو کنترل کنی.
مایلز تیکه انداخت.

_اوه خدای من....شاید خیلی جذاب و رویایی باشه ولی بعد تمام وقتی که باهاش گذروندم الان برام حکم یه....
یکم فکر کرد.
_یه رئیس باحالو داره.

_قانع کنندس.
ند گفت.

_امیدوارم همین باشه.
جی گفت.

گوئن یه ساعت نگاه کرد.
_اوه من باید برم.

_میرسونمت.
مایلز بلند شد.
_بقیه شب خوش بگذره.

همه باهاشون خداحافظی کردن و اونها رفتن.
ند هم خمیازه کشید و شب بخیر گویان رفت.

موندن پیتر و ام جی.

_پیتر؟

_بله؟
پیتر به چهره دوستش که مشکوک نگاهش میکرد نگاه کرد.

_این آدمی که توصیفش کردی....یکم غیر عادی خوب نبود؟ منظورم اینه جز اولین ملاقاتتون همه چیز خیلی بی نقصه.

پیتر یکم فکر کرد.
_واقعا نمیدونم....منظورم اینه اون روز....اون واقعا حرف بدی بهم زد و....
یکم بعد ادامه داد.
_معذرت خواست.

_پیتر؟

پیتر نفس عمیقی کشید.
و شروع کرد به گفتن تمام ماجرا از اول تا اونجا بدون هیچ سانسوری.

و بعد از گفتن همه چیز سر رو شون ام جی گذاشت.
_جی من نمیفهمم.

_اون قسمت که ازش خوشت اومده؟ یا اون قسمت که آیا اونم ازت خوشش میاد؟

love is wrongWhere stories live. Discover now