11

809 83 12
                                    


بوگوم با داد گفت:
ـ پسره ی دست و پا چلفتی، معلوم هست حواست کجاست؟ مگه کوری؟ ببین چی کار کردی؟

و با دست به ظرف غذاش که حالا پر از آب بود اشاره کرد.

با ناراحتی ساختگی گفتم:
ـ وای خواستم نمکدون رو بردارم دستم خورد بهش. متاسفانه دیگه هم نمیشه کاری کرد. برو ببین توی یخچال چیزی واسه خوردن پیدا میشه؟ بردار بخور.

و خواستم ظرف غذام رو بکشم جلوم و بشینم غذام رو بخورم که انگاری متوجه ساختگی بودن ناراحتیم شد و همزمان با من دستش رفت سمت بشقابم. یه طرف بشقاب رو من گرفته بودم، یه طرفشو اون!

تهیونگ ـ اِ این چه کاریه؟ چرا ظرف منو گرفتی؟ دستت رو بکش.

بوگوم ـ اِ این جوریاست دیگه؟ من غذام پر آب بشه و برم بگردم دنبال خوردنی، اون وقت تو بشینی این جا غذاتو بخوری! نه جونم از این خبرا نیست. تو باعث شدی آب توی غذام ریخته شه، خودتم میری می گردی دنبال یه خوردنی دیگه. منم به جای غذام که خرابش کردی، همینو می خورم تا دفعه بعد حواست رو جمع کنی.

تهیونگ ـ عمرا بذارم دست به این غذا بزنی! گفتم ولش کن.

بوگوم ـ نوچ.
هر کدوممون سعی می کردیم که ظرف رو به طرف خودمون بکشیم و نذاریم غذای باقی مونده نصیب اون یکی بشه.

ولی خداییش زورش از من بیشتر بود، ولی منم گرسنم بود و نمی خواستم غذام دستش بیفته و تموم تلاشم رو می کردم که نتونه غذامو از چنگم دراره.

داشتیم ظرف رو می کشیدیم که یهو بوگوم دستاش رو از ظرف جدا کرد و چون من آمادگیش رو نداشتم، پرت شدم عقب و خوردم به در یخچال و چون قبلش داشتم با تموم نیروم ظرف رو به طرف خودم می کشیدم، ظرف برگشت و تموم غذای داخلش پاشید به لباسم.

وای لباس سفید نوم که تازه امروز صبح خریده بودمش پر شده بود از غذا! با بهت یه نگاه به ظرف غذای توی دستم و یه نگاه به لباس کثیفم انداختم.

حالا این من بودم که جوش آورده بودم و داد زدم:
ـ دیوونه چرا این جوری کردی؟ غذا به جهنم، ببین لباسمو چی کار کردی! اینو تازه امروز گرفته بودم. یه ذره عقل توی اون کله پوکت نیست؟

و همین جوری هر چی به دهنم می رسید بهش می گفتم، اما اون فقط با یه لبخند خبیثانه کنار لبش داشت نگام می کرد و هیچی نمی گفت. اون لبخندش و بدتر از اون سکوتش باعث شد عصبانیتم بیشتر بشه.

ـ با تو دارم صحبت می کنم، توی احمق! به چی داری این طوری نگاه می کنی با اون لبخند مسخرت؟ چرا ساکتی؟ هان؟

بوگوم ـ مگه این خودت نبودی که گفتی ولش کن؟ خب منم ولش کردم دیگه! این که تو بی دست و پایی و نتونستی غذاتو نگه داری، تقصیر من نیست. بابت لباستم غصه نخور، خودم برات تمیزش می کنم.

𝐭𝐚𝐞𝐡𝐲𝐮𝐧𝐠Where stories live. Discover now