با دیدن یه پسر کت شلواری شوکه نگاش کردم این یارو زیادی گنده و رسمی بود با من چیکار داشت؟
-اقای پارک جیمین درسته؟
اخمام توهم رفت از کجا من و میشناخت؟
-بفرمایید خودمم
به شاگردم که جلوم بود اشاره کرد:میتونم وقتتون و بگیرم؟
به لیسا که جلوم بود نگاه کردم:لیسا بعدا ادامه میدیم باشه؟برای جلسه بعد با هم هماهنگ میکنیم
سر تکون داد وسایلش و برداشت:من باهات تماس میگیرم جیمین
-باشه میبینمت اون مباحث جدیدی که امروز شروع کردیم و بخونش
سر تکون داد و از ما دور شد به مرد نگاه کردم انتظار نداشتم رو اون نیمکت های چوبی با اون کت و شلوار اتو کشیده اش بشینه پس خودمم بلندشدم مشغول جمع کردن وسایلم شدم
-خب اقای؟
منتظر نگام کرد:کیم هستم کیم نامجون
کیفم و روی دوشم انداختم رفتم سمتش کنارش زیادی کوتاه و شلخته نبودم؟
بیخیال شدم باهاش هم قدم شدم به جایی که نمیدونستم کجاست
-شما تدریس میکنید درسته؟
-همینطوره
-من چیزای خوبی در موردتون شنیدم
-ممنون
-وقت ازاد دارید برای تدریس؟
قدمام ایستاد همچین ادمی اومده بود از من بخواد بهش تدریس کنم؟
-فکر نمیکردم دانش اموز یا دانشجو باشید
لبخند زد میتونم بگم اره اون جذاب بود انقدر استایل هامون متضاد بود که وقتی داشتیم از محوطه رد میشدیم یه سری ها بهمون زل زده بودن البته به اون ، نه من.
-در واقع من درسم تموم شده
-پس چه کمکی میتونم بکنم؟
-بهم نگفتی
از لحن صمیمیش تعجب کردم :در مورد چی؟
سمت خروجی دانشگاه راه افتادیم
-در مورد تایم خالی که داری یا نه ؟
-دارم
-پس میتونیم بیشتر در موردش صحبت کنیم درسته؟
-همینطوره
-پس(دست تو جیبش کرد و کیف پول چرمش و در اورد با پریستیژ خودش کارتش و سمتم گرفت)میتونیم یه وقت ملاقات بزاریم چه وقتی میتونی بیای تا صحبت کنیم؟
-شما عجله دارید؟
-بله تقریبا سه ماه دگ ازمون ورودی همین دانشگاست و من به کمکت نیاز دارم
ESTÁS LEYENDO
" I Found You " Vmin
FanficNAME: I found you COUPLE: Vmin Genre:Romance_Smut بیشترین چیزی که اَز آن متنفرم حالتِ دلسوزانه و ترحمبراَنگیزِ آدمهاست وقتی حالم خوش نیست. من منتظرِ ساعتِ صفر برای بیانتها شدن میمونم!