با حرص راه میرفت و خیلی به اینکه چقد از بقیه دور شده، اهمیت نمیداد. داشت به سمتی که میز و نیمکتی از جنس چوب گذاشته شده بود تا هرکسی که اونجا میاد بتونه ازش استفاده کنه و الان دیگه تقریبا هیچکس اونجا نمیرفت، میرفت.
وقتی نزدیکتر رفت متوجه شد که کسی روی نیمکت چوبی پشت میز نشسته و شلوار و باکسرش رو تا بوتیش پایین کشیده و با آیینهی کوچیکی که توی دستش داره، سعی داره به سوراخش نگاه کنه!!
خب از همون رایحهاش هم معلوم بود که اون شخص کیه ولی نکتهی عجیب ماجرا این بود که جونگکوک با وجود دونستن این باز هم به مسیرش که به پشت اون امگا ختم میشد، ادامه داده بود..!
جیمین یه امگا بود؛ اینکه در هر شرایطی با فورمونهای یه آلفا مطیع میشد، یک چیز طبیعی بود. چه برسه به اینکه حالا هیت بود و شکنندهتر و ظریف تر از همیشه..
برای همین جیمین با حس فورمون های شهوت و مطیعگر آلفا دیگه به عقب نرفته بود و در عوض نگاه عاجز و پاپی طورش بین دیک آلفا و چشم های رنگ روشنش در گردش بود.
Warning +18
جونگکوک با غرش نزدیک جیمین شد. زیپ شلوارش رو باز کرد و دیک حجیم و بزرگ و سرخ شدشو بیرون کشید و با غرش و نشون دادن دندون هاش به امگا، منتظر یه بلوجاب از طرفش شد.
جیمین با آب دهنی که به خاطر دیدن دیک آلفا سرازیر شده بود خودشرو با همون حالت نیمه برهنه جلو کشید و دیک آلفا رو به دست گرفت و از روی غریزه شروع به خوردنش کرد.
جونگکوک آههای غلیظی میکشید و بی مهابا ناله هاش رو آزاد میکرد.
اون میدونست که خیلی مسخره بنظر میرسه وقتی چند ساعت پیش راحب اینکه سکسشون فقط یه اشتباه و ففط از روی شهوت بوده با هم بحث کرده بودن و پیش خودشون قسم خورده بودن که دیگه هیچوقت مرتکب این اشتباه نمیشن، اما حالا شرایط طوری بود که دوباره در حال شروع یه سکس هات وسط جنگل بودن..
جونگکوک سر جیمین رو عقب کشید و با خم کردن جیمین به یه طرف و وارد کردن دیکش به سوراخ امگا، ناله ی ظریفشو در آورد که متعاقبا، صدای زوزه و غرش گرگ خودش هم به خاطر لذت بردن از صدای امگا هم بلند شد.
جیمین هیسی از درد کشید و سعی داشت با نوک انگشتاش دیک جونگکوک رو از سوراخش خارج کنه اما جونگکوک با گرفتن لبه های شلوارش و کوبیدن یهویی دیکش به نقطه حساسش، منصرفش کرد.
بالاخره فرآیند ضربه زدنها شروع شد و بعد از مدتی، جونگکوک تمام کامش رو توی جیمین خالی کرد.
عقب رفت و با لذت به باز و بسته شدن سوراخ جیمین و بیرون ریختن کامش به خاطر تلاش سوراخش برای برگشتن به حالت قبل نگاه کرد.
End +18
این پسر و سوراخش برای دیک خودش ساخته شده بودن اما.. نمیتونست فراموش کنه که اون پسر پارک جیمینه و انگار مغزش تازه به کار افتاده بود..!
جیمین هم همین وضعیت رو داشت...
جیمین بعد از اینکه نفس هاش به حالت عادی برگشت، بدون اینکه به جونگکوک نگاه کنه یا چیزی بگه، شات سرکوب کنندشرو که همراه خودش آورده بود، زد و چند دستمال کاغذی از جیبش در آورد و در مقابل چشم های جونگکوک روی سوراخش و اطرافش کشید و دستمال کاغذی رو همونجا رها کرد..
جونگکوک با عصبانیت برگشت و گفت:
+جناب امگا! باید بدونی فورمونای یه امگای توی هیت بیشترین تاثیر رو روی یه آلفا میذارن... فکر کردی واقعا دلم میخواست باهات سکس کنم؟! تو حتی هیکل خوبی هم نداری! رایحت مزخرف ترین رایحه اییه که تا حالا حس کردم، و خیلیم گشادی.
دروغ گفت.. همهی حرفاش از دم دروغ بود و این رو هم خودش هم گرگش خوب میدونستن؛ اما نباید جلوی پارک جیمین کم میاورد..
جیمین خنده ی ناباوری کرد و گفت:
_همین الان گفتی به خاطر رایحم این سکس کوفتی صورت گرفت بعد میگی رایحم مزخرفه؟! باید بدونی من به لطف ورزش هایی که میکنم هیکل فوق العاده ای هم دارم! و اینم خوب میدونم که فهمیدی من اولین رابطمو تجربه کردم. پس هرچی گفتی دروغ محض بود. تو فقط انقدر خودخواهی که نمیخوای قبول کنی پیش من کم میاری..! هم تو مدرسه و هم گرگت پیش گرگم!
+بهتره خفه شی تا همه ی الفاهارو با رایحه ی مثلا دل انگیزت به اینجا نکشوندی. هرچند فرقی به حالم نداره.. اما قبلنم گفتم هیچ دوس ندارم اسمم پیش اسمت در بره!
+منم همینطور.
بعد هردو با خشم به سمت خروجی جنگل راه افتادن.. هنوز دو قدم نرفته بودن که جیمین با دیدن اینکه یه چیزی هنوز از شلوار جونگکوک بیرونه با تمسخر گفت:
_شاید من بتونم امگا بودنمو تا آخر عمرم مخفی نگه دارم، اما تو هیچ وقت نمیتونی دیکتو داخل شلوارت نگه داری!
جونگکوک با اشاره جیمین به شلوارش اول با تعجب به دیکش نگاه کرد اما بعد با افتخار دیکش رو به دست گرفت و مسیر اومده رو برگشت تا دیکشو اول کاملا مرتب سرجاش بزاره و بعد مطمئن شدن از ازبین بردن آثار جرم، پیش بقیه برگرده..
وقتی که میخواست برگرده چشمش به دستمال کاغذی افتاد که روی میز چوبی جا مونده بود.
نگاهی به مسیری که جیمین رفته بود و دیگه اثری ازش نبود انداخت و دوباره نگاهی به دستمال کاغذی.
پوفی کشید و دستمال رو برداشت و گذاشت توی جیب شلوارش و به راه افتاد.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.شرط ووت بذارم؟!👀
YOU ARE READING
FUNKY ALPHA/ آلفای بدبو
Fanfictionداستان جونگکوکی که از هممدرسهای جدیدش پارک جیمین آلفایی که به بد بو بودن مشهور بود، بدش میاد و سعی میکنه تا با متجاوز نشون دادن اون از مدرسه بیرون و زندگیشو نابود کنه! اما آیا همه چیز اونطوری که جونگکوکشی میخواد پیش میره؟ شاید این جاها یه اشتبا...