_و د فاک؟!!
وزیر جئون اخم غلیظی کرد و قبل از اینکه لب باز کنه کوک سری تکون داد و با همون ناباوریای که ناشی از جملهی چند لحظه قبل آقای جئون بود گفت:
_درسته درسته باید مودب باشم، ولی آبا... منظورتون از جفت حقیقی..آقای جئون نگاه اجمالیی به ساعت مچیش انداخت و با مهربونی ذاتیش گفت:
_نمیدونم کوک خودت چی فکر میکنی؟ به هرحال جیمین امگای بینهایت زیباییه و به راحتی میتونه هر آلفایی رو اغوا کنه. دلیل اصلی مادرشهم برای اینکه نژاد واقعی جیمین تا حالا مخفی بمونه همین بود! رایحهی اون یکی از نایابترین رایحههاست.جونگکوک حسود بود. تازه وقتی که میفهمید کسی به غیر از خودش هم زیباییهای غیر قابل انکار جیمین رو میبینه حسودتر هم میشد.. و این اصلا ربطی به این نداشت که شخص تماشاگر زیباییهای جیمین آلفای غریبهای باشه یا پدرش!
با اینکه هنوز هم معتقد بود که تمایلات و کشش خاصی که به جیمین داره صرفا به خاطر فورمونها و سوراخ بینظیرشه، اما با این حال هم حاضر نبود و چشم دیدن این رو که کس دیگهای جلوی چشمهاش از زیباییهای جیمین تعریف کنه رو نداشت.
و شاید به خاطر همین بود که ناخواسته دستهاش مشت شده بود و غرشهای ریزی از گلوی گرگیش بیرون میاومد.
پدر جونگکوک لبخند مهربونی زد و نزدیکتر اومد و دستشرو روی شونهی کوک گذاشت و خیره تو چشمهایی که رگههای آبی رنگ کم کم داشت خودشونرو نشون میدادن گفت:
_به خودت نگاه کن کوک! حتی نمیتونی تحمل کنی پدرت از کسی که به اصطلاح ازش متنفری تعریف کنه! با توجه به تجربه وقتی از کسی متنفری نباید هیچ حساسیت محافظتی روش داشته باشی. تو همین الانشهم دستهاترو مشت کردی و دندونهاترو داری بهم نشون میدی!جونگکوک با شنیدن این حرف به خودش اومد و سریعا مشت دستهاشرو آزاد کرد و با کشیدن نفس عمیقی گفت:
_من.. من متاسفم، یه لحظه نمیدونم چرا اینطوری شدم-وزیر جئون با دستی که روی شونهی کوک بود، فشار خفیفی به شونهی پسر وارد کرد و گفت:
_میدونی کوک... آلفایی که امروز وارد دبیرستانتون شد یه آلفای غالبه، جیمینهم از قرار معلوم ازش بدش نیومده! البته من به جیمین حق میدم وقتی تو درست جلوی چشمهاش با امگای دیگهای عشقبازی کنی-+آبااا!!
_بسیار خب کوک.. اگه واقعا ازش متنفری تو این مدت نشونم بده! فقط با خودت رو راست باش. من دیگه میرم.وزیر جئون با دست ضربهی کوتاهی به شونهی کوک زد و با لبخند همیشهگیش از اتاق بیرون رفت. جونگکوک اما با فکر اینکه جیمین از اون آلفا خوشش اومده باشه، رایحهی غلیظ خشمشرو آزاد کرده بود و متوجه نبود که نگهبانهارو داره مریض میکنه!
_نه نه نهه.. من ازش متنفرم! من فقط عاشق سوراخشم.. من فقط عاشق لباشم که دور دیکم حلقه میشه.. من عاشق دستهاشم که وقتی از خود بیخود میشه کمرمرو چنگ میزنه.. درسته.. من فقط عاشق لذتیم که حین سکس بهم میده!
جونگکوک با رسیدن به نتیجهای که از نظر خودش درست ترین بود، به طرف اتاقش به راه افتاد. شاید اگه کمی عاقلتر بود میفهمید که این تنبیه فقط قراره یه مدت کوتاه طول بکشه و مسلما بعد از اون قراره به مدرسه برگردن!
YOU ARE READING
FUNKY ALPHA/ آلفای بدبو
Fanfictionداستان جونگکوکی که از هممدرسهای جدیدش پارک جیمین آلفایی که به بد بو بودن مشهور بود، بدش میاد و سعی میکنه تا با متجاوز نشون دادن اون از مدرسه بیرون و زندگیشو نابود کنه! اما آیا همه چیز اونطوری که جونگکوکشی میخواد پیش میره؟ شاید این جاها یه اشتبا...