‼️شرط آپ پارت بعد 200 ووت‼️
-صبح روز بعد-
جیمین با حس چیز نرمی که مدام نوک بینیش رو میخارید بیدار شد اما چشمهاشرو باز نکرد.با نق کمی که زد روشو برگردوند و اینبار به سمت دیگه خوابید.
اینبار اون مگس مزاحم روی گردنش نشست و روی گردنش شروع به حرکت کرد.با دستهاش اون قسمترو خاروند و حشرهرو دور کرد.
هنوز چند لحظهای از گرم شدن چشمهاش نگذشته بود که اینبار مگس رفت توی شلوارش و روی سوراخش راه رفت.اوکی یه لحظه!
از کی تا حالا پاهای مگسها انقدر کلفت شده و از کی تا حالا یاد گرفتن روی قسمتهای منشوری آدما حرکت کنن؟!
تازه وقتی جناب مگس سعی در ورود به سوراخ زخمیشرو داره!با این فکر که چقدر این روزا مگسها بیشخصیت و منحرف شدن دستشرو محکم روی بوتیش و دقیقتر روی سوراخش کوبید که درد شدیدی که ناگهانی از ضربه بهش وارد شد، یاد آور فعالیت شدید و هاتی بود که دیشب با جونگکوک انجام داده بود.
راستی کوک کجا بود؟!
تا جایی که به خاطر داشت آخرین بار کوک بعد کام شدن و نات کردن یهوییش روش افتاده بود و حتی به خاطر نداشت کی دیک آروم گرفتهاشرو بیرون کشیده، چون به محض کام شدن و تموم شدن ضربههاش از شدت خستگی بیهوش شده بود و فقط درد نات آخرین لحظه رو به خاطر داشت!با فشاری که مگس به سوراخش وارد کرد با تعجب و درد به طرف دیگه تخت برگشت و جونگکوک رو تو دوسانتی صورتش دید که انگار قصد داشت جایی رو ببوسه!
کوک با دیدن جیمین که چشمهاش باز شده و به طرفش برگشته با هول و شوکزدگی از جیمین فاصله گرفت.
جیمین با شیطنتی که نشون میداد متوجه کاری که کوک میخواست انجام بده شده، گفت:
_کاری میخواستی بکنی؟کوک با اخم جواب داد:
_نخیر! فقط میخواستم ببینم به خاطر دیشب.. سالمه یا نه..جیمین که متوجه منظور کوک نشد با اشارهای که کوک با چشمش به شلوار جیمین کرد، تازه نگاهش به دستی که توی شلوارش بود یا همون آقای مگس، افتاد.
وقتی دوباره نگاهش به صورت کوک افتاد، با چشمهای بیخیالی مواجه شد که بیتوجه به صورت بهت زدهی جیمین حرکت دستش رو همچنان ادامه میداد.
جیمین وقتی دید کوک نمیخواد حرکت دستشرو متوقف کنه، خودش دست کوک رو از شلوارش بیرون کشید و متوجه لزج بودن شدید دست کوک با لوب بدن خودش شد.
کوک قبل از اینکه حالت درونیش رسوا بشه سریعا قیافه چندش و منزجری به خودش گرفت و گفت:
_اههه... ببین چیکار کردی! دستم کثیف شددددجیمین با حالت طلبکاری از روی تخت بلند شد و گفت:
_ببخشید که به زور دستتو کردم تو شلوارم تا کثیف شه! بکش کنار ببینمجیمین لگدی به پای جونگکوک برای از بین راه برداشتنش زد و بدون در نظر گرفتن در شدید کمر و بدنش به سمت حموم راه افتاد.
کوک وقتی از بسته شدن در حموم مطمئن شد خم شد و دوباره مسیر رو چک کرد و بعد اطمینان دستی که از شلوار جیمین بیرون اومده بود یا به قول خودش کثیف شده بود رو با چشمهای بسته و لذت لیسید!جیمین وقتی توی حموم به خاطر زخمی که روی سوراخش به وجود اومده بود متوجه نیازش به دارو شد، پوف کلافهای کشید و راه رفته رو برگشت اما...
اون اصلا انتظارشرو نداشت کوک رو تو وضعیتی ببینه که دست کثیفشرو مثل گربهای در حال لیسیدن باشه و به قدری تو حال خودش غرق باشه که متوجه باز شدن در حموم نشه!!
آروم بدون اینکه صدایی ایجاد کنه در رو بست و با لبخند موذیانهای کف دستهاشرو بهم مالید.
_که اینطور مستر جئون... که در مقابل لوب من ضعف داری!
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
اینم از این پارت تقدیم شماهاااببینم باید با دمپایی بشینم بالا سرتون تا ووت و کامنت بدید؟🤨🤨🤨🤨
حواسم بهتون هستااا
عه عه نگاشون کن تروخداااا
من آپ نمیکنم میگید چرا آپ نمیکنی،آپ میکنم حمایت نمیکنید؟؟😑😑
مگه برای دل خودم آپ میکنمممم
خلاصه که حواستون باشه، حواسم هست🤝مثل همیشه، بوس بهتون و دوستتون دارممممم💜💜💜💜🤍🤍🤍🤍🤍♥️♥️♥️♥️♥️
YOU ARE READING
FUNKY ALPHA/ آلفای بدبو
Fanfictionداستان جونگکوکی که از هممدرسهای جدیدش پارک جیمین آلفایی که به بد بو بودن مشهور بود، بدش میاد و سعی میکنه تا با متجاوز نشون دادن اون از مدرسه بیرون و زندگیشو نابود کنه! اما آیا همه چیز اونطوری که جونگکوکشی میخواد پیش میره؟ شاید این جاها یه اشتبا...