ده روز از زمانی که جیمین و کوک همدیگه رو تیکه و پاره کرده بودن گذشته بود و بدن هر دو تا حد زیادی بهبود پیدا کرده بود، اما روند درمان کوک به خاطر آلفا بودنش سریعتر از جیمین بود.
مادر جیمین هم اومده بود اونجا و فعلاً همه چی آروم بود. وزیر جئون هم دیگه خیلی بهشون گیر نمیداد، و جیمین و جونگکوک هم برای اینکه فضای خونه رو متشنج نکنن، کاری به کار هم نداشتن. اما هنوز هم نمیتونستن باهم کنار بیان و همچنان پایین تخت، روی زمین و جدا از هم میخوابیدن و عملاً هیچکدوم مثل آدم از تخت استفاده نمیکردن!
جونگکوک قصد نداشت هیچوقت با مادر جیمین خوب برخورد کنه، اما مهربونی بیش از حد اون زن حتی آلفای مغرور و سرکش کوک هم رام خودش کرده بود و روزی نبود که کوک به خاطر تفاوت رفتار مادر و پسر، جیمین رو با تیکههاش به رگبار نبنده.
از طرفی جیمین هم نمیتونست ساکت باشه و گاها با تعریف کردن دستاوردهای زیادی که طول دوران مدرسش کسب کرده بود و جونگکوک ازش بی بهره مونده بود، حرص کوک رو در میاورد و باعث میشد از سر حرص غرش کنه.
هیت جیمین داشت نزدیکتر میشد و مادر جیمین و پدر جونگکوک، هردو برای این دوران برنامه هایی داشتن
.
اونها میدونستن که اون دوتا پسر لجباز هیچوقت پیش هم نمیخوابن و تخت توی اتاق بلا استفاده مونده. بنابراین با اینکه کنار هم بودن دو گرگ شهوتی و مارک نشده کار غیر اخلاقی به حساب میاومد، اما این نتیجهی اتاق فکر مادر جیمین و پدر جونگکوک بود!***
از صبح دردهای گاه و بیگاه و شدید جیمین شروع شده بود و مادرش برخلاف همیشه، ادوات مورد نیازی که ممکن بود جیمین بهشون احتیاج پیدا کنه رو آماده نکرده بود. و جالبتر این بود که با وجود این موضوع، هر دو ترجیح داده بودن به قرارهای کاریشون رسیدگی کنن!
جونگکوک هم وقتی متوجه حرارت عجیب بدنش، و برآمدگی نصبی و درد بیامان دیکش، که هرلحظه بیشتر میشد، شده بود، تصمیم گرفته بود به جای اینکه "مجبور" بشه مثل سری قبل تحت تاثیر فورمون های جیمین قرار بگیره و به فاکش بده، به درجه یک ترین بار سئول بره و دلی از عزای دیک هارد شدش دربیاره!
هرچی نباشه اون بار فاکی، همیشه بهترین امگاها رو به نمایش میذاشت و گذروندن یه شب هات تو یکی از گرونترین اتاقهای اونجا، با یه امگای بی نهایت زیبا میتونست خاطرهی فراموش نشدنی براش بسازه اما...
مگه این همون کاری نبود که همیشه انجام میداد؟!
خب پس چه فرقی با راتهای قبلیش داشت که سعی میکرد، خودش رو با اغواگر بودن امگایی که هنوز ندیده بود و اتاقی که هنوز رزرو نکرده بود، قانع کنه؟!این ابدا ربطی به اون امگای مو طلایی که از صبح فورمونهای حساس و شهوت برانگیزش، توی کل خونه پخش شده بود، نداشت!
و اصلا هم وقتی داشت از خونه بیرون میرفت، تمام خدمههای آلفا رو، برای اینکه فرومونهای دشت گل رز پسر رو استشمام نکنن، تعلیق نکرده بود!
YOU ARE READING
FUNKY ALPHA/ آلفای بدبو
Fanfictionداستان جونگکوکی که از هممدرسهای جدیدش پارک جیمین آلفایی که به بد بو بودن مشهور بود، بدش میاد و سعی میکنه تا با متجاوز نشون دادن اون از مدرسه بیرون و زندگیشو نابود کنه! اما آیا همه چیز اونطوری که جونگکوکشی میخواد پیش میره؟ شاید این جاها یه اشتبا...