𝗥𝗮𝗽𝗲 ⛔️ تجاوز

2🥀

تهیونگ سر در نمیاورد از هیچی سر در نمیاورد

_ تو کی هستی؟
_ تو؟ خیلی جالبی بچه
_ جالب؟ فقط چون به نظرت خیلی جالبم منو دزدیدی؟
_ نه خوشگل هم هستی
_ خفه‌شو

نتیجه حرفش خفه شدن خودش بود

_ با من درست صحبت کن
_ من تو بچگی زیاد کتک خوردم قرار نیست به خاطر یه چک ازت بترسم یا حساب ببرم بگو از من چی میخوای؟
_ تو چند کلمه؟

اینکه مرد رو به روش داشت از این مکالمه لذت می‌برد اذیتش میکرد

_ یک کلمه
_ تنت رو
_ چه جوری میتونی اینقدر کثیف باشی؟
_ همون جوری که تو اینقدر قشنگی

همه چیز رو مخش بود از فضای خفه ماشین گرفته تا کل هیکل مرد رو به روش.

_ نمیتونی تو شهر راه بری و جلو ماشین هرکی که ازش خوشت اومد رو بگیری و بدزدیش
_ نتیجه که چیز دیگه ای رو نشون میده

دیگه نتونست با مرد بحث کنه چون ماشین ایستاد و این یعنی به مقصد رسیدن

_ اوه مثل اینکه رسیدیم

تهیونگ ترسیده بود چون علاوه بر اون مردهایی که به زور از ماشین خارجش کردن و باعث شدن پیشونیش به در بخوره الان شیش تا سگ که انگار دارن به شامشون نگاه میکنن جلوش ایستاده بودن

_ ببریدش اتاق خودم
_ قربان از قبل اتاق براش آماده شده، چند نفر منتظرن تا برای شما آمادش کنن

( _ اصلا نشون نده ترسیدی، تهیونگ الان جیمین هیونگ میاد و نجاتت میده، الان پلیس ها میان و این شب مسخره تموم میشه، فقط آروم باش)

_ حرفم رو تکرار کنم؟ این بچه شبیه قبلی هاست؟ به نظرت نیاز به آماده شدن داره؟ نگاش کن

مرد بدون نگاه کرد سر تکون داد و تهیونگ رو بردن.
کوک وارد اتاق کارش شد

_ حالش خوبه؟
_ سلام
_ کوک بهت گفتم امشب نه رسما بهت گفتم امشب نمیشه جیمین هنوز باهاش حرف نزده بهم قول دادی، نگاه کن جیمین حتی یه ثانیه هم هدر نمیده مدام داره زنگ میزنه
_ بسه سرم رفت
_ چرا ترسوندیش؟ چرا آوردیش خونه؟ کوک اون بچه مریضه
_ یونگی بس کن سرم درد گرفت

اما یونگی بس که نکرد هیچی قدمی به جلو برداشت یقه اش رو هم گرفت

_ الان زنگ میزنم به جیمین و میاد میبرتش، توهم تمومش میکنی این کار رو

صبر کوک هم حدی داشت

_ تو هیچ غلطی نمیکنی

با داد کوک، یونگی عصبی نگاهش کرد

_ امشب این بچه با من میخوابه
_ قول دادی بهم قول دادی، گفتی میخوای عاشق بشی گفتی میخوای زندگی قبلیت رو فراموش کنی
_ مگه غیر از اینه؟
_ اینجوری میخوای عاشق بشی؟ به احساسات اون بچه اصلا فکر کردی؟
_ خودش عاشقم میشه و تو هم میبینی