5🪞

1.3K 147 12
                                    

<فلش بک به یک ساعت قبل>

یونگی بعد از رفتن جیمین منتظر جونگ کوک و تهیونگ بیرون بیمارستان سیگار میکشید، هنوز سیگار اولش تموم نشده بود که چشمش به ماشین پلیسی که داشت وارد محوطه بیمارستان میشد افتاد

_ فاک جیمین دعا کن کار تو نباشه

سیگار رو زیر پاهاش له کرد و سریع وارد بیمارستان شد و سمت اتاق تهیونگ پا تند کرد و دید چندتا پزشک پشت در اتاق جمع شدن

_ ببخشید

توجه پزشک ها بهش جلب شد

_ بفرمایید؟
_ میخواستم برم داخل اتاق

یکی از پزشک ها که نسبتا قد بلندتر و چهارشونه تر بود جلوتر اومد

_ نمیشه
_ چرا؟
_ چون من میگم

یونگی نگاهی به یونیفورمش کرد

_ دکتر کیم سوک جین من همین الان باید برم داخل اتاق وگرنه

جین خندید و سرش رو تکون داد

_ وگرنه؟ چی بگو؟

صحبتشون با ورود پلیس ها متوقف شد

_ بیمار داخل اتاق با نشونه بهم فهموند که در خطر
_ چه خطری؟
_ مردی که همراهش اومده از اون می‌ترسه، البته موقعه معاینه متوجه علائم تجاوز روی بدنش شدم

پلیس‌ها سرتکون دادن و سریع وارد اتاق شدن

_ بهم تجاوز کرد، این مرد بهم تجاوز کرد، تو رو خدا کمکم کنید

یونگی از گوشه در به تهیونگ و جونگ کوک نگاه کرد و وقتی جونگ کوک رو با دسته های بسته از اتاق خارج کردن خودش رو پشت ستون مخفی کرد و بعد دوباره برگشت تا تهیونگ رو چک کنه

_ میخوام با برادرم تماس بگیرم، اونو میخوام، اونو میخوام
_ هیس باشه تموم شد تهیونگ آروم باش

_ خیلی رو مخی دکتر کیم فاک

سریع تر از اینکه تهیونگ بخواد شماره برادرش رو به اون ها بده دست به کار شد و زنگ زد به جیمین

_ الو
_ اگه میخوای، اگه میخوای

دهنش خشک شده بود، باید دلیل زنده بودنش رو تهدید میکرد

_ اگه میخوای تهیونگ زنده بمونه وقتی از بیمارستان باهات تماس گرفتن بدون هیچ حرفی برمیگردی و اول میایی طبقه منی دو تا باهم حرف بزنیم

و تماس رو قطع کرد

_ متاسفم، متاسفم، باید جونگ کوک رو نجات بدم، باید نجاتش بدم

جیمین در عرض بیست دقیقه اونجا بود

_ چی شده؟ من به پلیس چیزی نگفتم باور کن، من من بهت گفتم از جونگ کوک میترسم نه؟ من زنگ نزدم
_ آروم باش، میدونم، تهیونگ خودش به دکترش فهمونده
_ خدای من حالا چی میشه؟ جونگ کوک رو گرفتن؟
_ اره
_ زنگ زدی که از فرصت استفاده کنم و برادرم رو ببرم با خودم؟

 𝗥𝗮𝗽𝗲 ⛔️ تجاوزWhere stories live. Discover now