امگای متاهل

447 152 66
                                    

عزیزان من ووت و کامنت یادتون نرههههه :))







با صدای زنگ خونه تو جاش تکون خورد لرزش بدنش و حس کرد از استرسی که از صدای زنگ تو وجودش افتاد .

چشم هاش میسوخت تو جاش نیم خیز شد روی مبلی که خوابش برده بود نشست دوباره صدای زنگ تو خونه پیچید، اینبار تکونی به بدنش داد و بلند شد حوله توی تنش و مرتب کرد سمت در رفت و بازش‌کرد هرچند برخلاف ذهن ناهشیارش انتظار داشت باز اون الفای غریبه و ببینه اما اینبار تهیونگ پشت در بود .

در و بیشتر باز کرد سعی کرد قیافه داغون و اویزونش و جمع کنه : خوش اومدی.

آلفا پا داخل گذاشت : خیلی داغونی .

سمت مبل رفت و پتویی که روش بود و برداشت و تا کرد : بیا بشین چیزی میخوری؟

_نه فقط اومدم ببینمت مطمئن شم همونقدر که هوسوک میگه داغونی

گیج به آلفایی که کمی ازش بوی الکل استشمام میکرد نگاه کرد : هوسوک؟

_اره جانگ هوسوک وارث گروه جانگ همونی که اپارتمان رو به روییته.

آهانی گفت سمت آشپزخونه رفت : هنوز قهوه ساز و باز نکردم خیلی چیزا هنوز جا به جا نشده مشکلی با اب انبه نداری البته اگه آب بخوای هم به نظرت احترام میذارم.

آلفا سرش و به پشتی مبل تکیه داد : نچ چیزی نمیخوام یه کمی گرسنمه

_سرشب پیتزا سفارش دادم گرمش کنم؟

_نه مگه خودت نخوردیش؟

_نه

_بیار سرد میخورمش پیتزا سردش خوشمزه است.

باکس پیتزا و به همراه قوطی های کولا برداشت سمتش رفت : افتادی به کَره خوری؟

تهیونگ تیکه ای از پیتزا برداشت بهش گاز زد سرد شدنش از مزه خوبش کم نکرده بود : هوم

_بودی کلوب؟

_نه

_پس چرا بو الکل میدی؟

_داری بازجوییم میکنی پارک جیمین؟

_اینکه درگیر زندگی عن خودمم باعث نمیشه فراموش کنم تو تا چیزیت نشه لب به الکل نمیزنی و شراب های اصیل گرون قیمتت و به الکل های ارزون قیمت ترجیح میدی پس چی شده که بوی الکل میدی؟

_بودم دکتر.

با جوک بی مزه ای که گفت خودش خندید گاز دیگه ای از پیتزا تو دستش زد زل زد به جیمین .

وقتی کوچیکترین لبخندی از پسر کنارش ندید پوف کلافه کشید تیکه پیتزا و روی بقیه تیکه ها انداخت مشغول جوییدن باقی مونده پیتزا تو دهنش شد به اطراف خونه ای که نصفه نیمه چیده شده بود نگاه چرخوند .

امگا خم شد قوطی کولا و باز کرد و سمتش گرفت از دستش گرفت و باقی مونده پیتزا و با نوشیدنی به پایین قورت داد.

• Kiss Like The Sun • Hopeminحيث تعيش القصص. اكتشف الآن