Ch3

306 77 44
                                    

چند روزی بود که جانگکوک دور و برشون آفتابی نشده بود و علتشم کاملا مشخص بود، سورا!

تمام روزش رو با دوست دختر جدیدش می‌گذروند و این قضیه همه ی اعضای اکیپشون رو کلافه کرده بود، همه بغیر از تهیونگ…

درواقع اون از نبود جانگکوک لذت هم میبرد و حاضر بود به ازای هر روز نبودن اون پسره ی روانی دور و برش بهش پول بده!

طبق روال همیشه تا دم در خوابگاه با هوسوک و جیمین و یونگی اومد و بعد هوسوک برای رفتن به اتاقش که توی ساختمون دوم بود ازشون جدا شد.

مقابل در اتاق جیمین و یونگی ایستادن و پسر مو بلوند ابرویی بالا انداخت:
_ستاره ی سهیل جلوی در اتاقته.

تهیونگ با تعجب به ته راهرو نگاهی انداخت و با دیدن جانگکوک گیج به سمت جیمین چرخید:
_جئون جانگکوک الان واقعا جلوی در اتاق منه؟

یونگی خندید و همونطور که جیمینو توی بغلش میکشید وارد اتاقشون شد:
_می بینیمت، تهیونگ.

سری تکون داد و با بسته شدن در اتاق اون دونفر، با کنجکاوی به سمت اتاق خودش پا تند کرد:
_اینجا چیکار میکنی؟

جانگکوک دستی به گردنش کشید و چشماشو توی حدقه چرخوند:
_میذاری بیام داخل؟

مردد سری تکون داد و جانگکوک پشت سرش وارد اتاق شد.

لبه ی تختش نشست و پسر باکس آبجویی که همراهش بود کنارش گذاشت:
_اومدم که…بخاطر اونشب، بهت مدیونم.

تهیونگ گیج تر شده بود و نگاهش بین صورت خجالت زده ی جانگکوک و باکس آبجو در رفت و آمد بود:
_چ..چرا اول نمیشینی؟

جانگکوک سری تکون داد و طرف دیگه ی تخت نشست:
_اگه تو نبودی جرعتشو پیدا نمیکردم که بهش اعتراف کنم…این باعث نمیشه که ازت خوشم بیاد یا هرچی،ولی…ممنون.

تهیونگ که تازه دوزاریش افتاده بود خندید و یکی از قوطی های آبجو رو به سمتش پرت کرد:
_قطعا اگه مست نبودم بهت کمک نمیکردم…

جانگکوک لبخند کمرنگی زد و همزمان با باز کردن قوطی آبجو نگاهی به اتاقش انداخت:
_تنهایی؟

سری تکون داد و قلپی از مایع تلخ و خنک داخل قوطی رو نوشید:
_اره، فعلا هم اتاقی ندارم.

جانگکوک هومی زیر لب گفت و نیم نگاهی بهش انداخت:
_موهاتو رنگ کردی؟

سرفه ای کرد و لب خیس شده از نوشیدنیشو با پشت دستش خشک کرد:
_چی؟ معلومه که نه!

جانگکوک ابرویی بالا انداخت و خودشو جلوتر کشید:
_چرا روشن تر به نظر میرسن؟

تهیونگ به چراغ خواب دیواریش اشاره کرد و چپ چپ نگاهش کرد:
_بخاطر نوره.

سری تکون داد و روی تخت ولو شد:
_از مدرسه خوشت اومده؟

Most Hated Beloved "taekook"Tahanan ng mga kuwento. Tumuklas ngayon