۱

492 46 7
                                    



14 دسامبر 2020

گانگنام- سئول کلوب اکتاگون

میان همهمه و صدای بلند موسیقی که با صدای هیجان زده جمعیت همراه بود، کلافه تر از هر زمان در حالی که گره کرواتم رو شل تر میکردم یه نفس مارتینی شکلاتم رو سر کشیدم و اجازه دادم شیرینی شکلات کمی از کلافگیم رو کم کنه. مثل همیشه به اصرار چان هیونگ اومده بودیم به بار جدیدی که رفیقش معرفی کرده و تاکید کرده بود یکی از بهترین تجربه هامون میشه ولی با دیدن وضعیت هیونگ که تمام مدت سرش توی گوشیش بود میتونم به صراحت بگم که تعریف رفیقش از بار خوب با معیارهای هیونگ متفاوته.

خمیازه ای کشیدم و درحالی که دستی پشت گردنم میکشیدم سمتش چرخیدم و با ناامیدی نگاهش کردم و تقریبا داد زدم تا بتونه صدام رو بشنوه "هیونگ، نظرت چیه بریم؟" با صدای من سرش رو از گوشی بلند کرد و کمی از ویسکیش رو که یخش کاملا آب شده بود رو سر کشید و خندید " چرا بریم؟بهت خوش نمیگذره؟" گوشی رو از دستش گرفتم و کنار گذاشتم ، ابرویی بالا انداختم و در جوابش با نارضایتی گفتم " اگر خیلی خوش میگذره پس چرا همش سرت تو گوشیه و مثل همیشه نیستی؟" خندید و سری تکون داد بلند شد به سمت پیست رقص رفت و همراه با ریتم آهنگ شروع کرد رقصیدن.

"یا خدا دوباره شروع کرد، هیونگ تو دیگه کی هستی؟"

در حالی که مستانه می خندید و ویسکی تو دستش رو سر میکشید اشاره ای به بار کرد و لیوانش رو بالا گرفت، چشمام رو ریز کردم و رد نگاهش رو گرفتم که ای کاش این کار رو نکرده بودم ، تنها فردی که روی صندلی قرمز رنگ بار نشسته بود مردی چهارشونه با دستهای کشیده سفید بود که داشت به آرومی از نوشیدنیش لذت میبرد و صحنه چشم نوازی رو خلق کرده بود.

پیراهن سفید رنگ و شلوار جین آبی توی تنش در عین سادگی ترکیب زیبایی رو با موهای بلند مشکیش ایجاد کرده بود، خدایا من هیچ وقت کنجکاو نمیشم تا چهره کسی رو ببینم ولی داشتم برای دیدنش لحظه شماری میکردم.

محض رضای خدا برای یه لحظه هم که شده سمت جمعیت بچرخ مرد ، وایسا ببینم اون تتو داره؟!!روی دست راستش یه تتو داره...وای الان دوباره اون قیافه احمقانه رو دارم که چان هیونگ به خاطرش میتونه دستم بندازه.

"الان داره خوش میگذره مگه نه؟" با صدای هیونگ به خودم اومدم و خندیدم " دارم از فضولی میمیرم تا ببینمش هیونگ" داشتم عصبی میخندیدم و با لیوان مارتینی بازی میکردم.دستش رو دور گردنم انداخت و ما بین خنده هاش گفت " خب چرا معطلی پاشو برو جلو به بهونه سفارش مجدد ببینش" فکر بدی نبود ولی نمیدونم چرا دل و جرئتش رو نداشتم ، این مرد زیادی مرموز بود برام و منم توی این جور مواقع خجالتی میشدم !

What if نسخه فارسیWhere stories live. Discover now