5

1.7K 77 17
                                    


«عمارت جانگ جه هیون»

کلافه شده بود الان دوماه بود که سخت دنبال اون کیم تهیونگ لعنتی بود و تمام چیزایی که ازش فهمیده بود به یکباره به هیچ تبدیل شده بودن ..کلافه از پله های عمارت بالا رفت و به اتاق کارش پناه برد ..شیشه ویسکی مورد علاقشو از قفسه کنار میز کارش برداشت و کمی از شیشه رو سر کشید ..نگران بود و دلهره عجیبی داشت ..

تقریبا سه ماهی میشد که خبری از جونگ هیونگ نداشت و هیچ راهی برای ارتباط گرفتن باهاش پیدا نکرده بود..اون دود شده بود و هیچ اثری از اون و هیچکدوم از اعضای خانوادش نبود‌‌..از طرف دیگه اون کیم لعنتی تمام پایگاهاشو جا به جا کرده بود و تمام نقشه هایی که تو این چندسال کشیده بود به هیچ تبدیل شد ..همسرش شین کیونگ که تازه به عمارت رسیده بود با شنیدن حرف های خدمتکار مورد اعتماد همسرش بدون اینکه لباسشو عوض کنه به سمت اتاق کار و پناهگاه همیشگی همسرش رفت ..آروم در رو باز کرد و وارد شد ..بوی تند ویسکی مورد علاقه همسرش در اتاق احساس می‌شد ..کمی جلوتر رفت که او را پشت پنجره اتاق در حالی که به منظره بیرون عمارت خیره شده دید ..او غرق دود بود و هوای اطرافش واقعا به درد تنفس نمی خورد شین کیونگ نگاهی به پارکت های اتاق انداخت که نشان دهنده ی این بود که اتفاق بدی افتاده و همسرش روز بدی رو پشت سر گذاشت..ده ها فیلتر سیگار روی زمین بود و شیشه ویسکی روی میز هم تقریبا خالی بود ..شین کیونگ با حالتی عصبی روبه همسرش گفت

_میخوای خودتو به کشتن بدی ؟!به فکر خودت نیستی به فکر بچه هامون باش ..خودت میدونی با این همه دشمنی که داری اگه بلایی سر تو بیاد حتی یه دقیقه هم برای کشتنشون تلف نمیکنن..

+چند ماهه خبری از جونگ هیونگ نیست ..آب شده رفته تو زمین

جه هیون در حالی که پک محکمی به سیگارش میزد روبه همسرش با صدایی گرفته که در اثر کشیدن بی وقفه ساعت ها سیگار بود گفت

شین کیونگ با نگرانی همسرشو برگردوند و با چشم های نگران گفت

_یعنی چی نیستن؟!شاید رفتن مسافرت !!افرادتو بفرست ببین کجان؟!؟

+فکر کردی اینکارو نکردم؟!الان چند هفته اس که خبری ازشون نیست .. غیب شدن ..

کلافه دستی توی موهاش کشید و آروم زیر لب زمزمه کرد..خدای من دارم دیوونه میشم..

و سیگار دیگه ای رو روشن کرد

شین کیونگ سیگار رو از دستش گرفت و پک محکمی بهش زد و گفت

_من لعنتی به خاطر تو از بچه هام دل کندم بهم نگو که هر کاری که تا الان انجام دادم برای هیچ بود..و بعد سیگاری رو زمین انداخت و با پاش خاموشش کرد و یقه همسرشو در دستش گرفت و اونو کمی جلوتر کشید و آروم و با صدایی گیرا گفت

_ جانگ جه هیون اگه عرضه پیدا کردن اون جئون جونگ هیونگ لعنتی رو نداری بگو تا خودم پیداش کنم

Dark play /VkookWhere stories live. Discover now