6

1.6K 54 10
                                    


ساعت ۶ صبح بود و تهیونگ پشت میز کارش با کت و شلوار کاربنی رنگی نشسته بود و سیگار‌های متعددی پشت هم دود میکرد جوری که اتاق در هاله ای از دود فرو رفته بود ..کمی دیگه سر و کله هیون مشاور مورد اعتمادش پیدا میشد و می‌تونست نمونه رو بهش بده تا هرچه زودتر آزمایش انجام بشه و اینکه اصلا حس خوبی به دوست جنگکوک که اونو دیشب ملاقات کرده بود نداشت ..چند ضربه به در اتاق خورد و هیون بعد از ورود احترامی گذاشت و پوشه ای رو روی میز کار تهیونگ قرار داد و گفت

_قربان پسری که دیشب با جئون جنگکوک بود در واقع جانگ هوسوک پسر جانگ جه وون و برادر زاده جانگ جه هیونه که پدرشو ۱۷ سال پیش تو یه حادثه مشکوک از دست داده و مادرش تقریبا ۵سال پیش مرده و مادرش لی مین سو از خاندان لی که به دست خاندان شین نابود شد و آخرین بازمانده اونا این دختر بود که جانگ جه وون باهاش ازدواج کرد و طبق چیزی که نوشته شده دو فرزند متولد شده داره که فرزند کوچکتر اون دقیقا همون سالی که جه وون مرده به دنیا اومده و ازش خبری نیست ..

تهیونگ به فکر فرو رفت ..پس جانگ هوسوک در واقع پسر عموی جنگکوک بود ولی چرا باید به عنوان دوستش نزدیکش شه و به مدت ۵سال طرح دوستی با خانواده جئون بریزه ؟!

و یا شاید این به خاطر جنگکوک باشه ..شاید خواسته به وسیله هوسوک از جنگکوک محافظت کنه ..یعنی ..

_قربان یه چیز مشکوک دیگه هم در مورد جانگ هوسوک هست

+چی؟

_اینکه اون از وقتی به دنیا اومده تا اون سالی جانگ جه وون تو کره میمیره هیچ وقت کره رو به چشم ندیده و اون سال یکدفعه جه وون خانوادشو به کره میاره و بعد از مرگش و به دنیا اومدن بچه دومش مبلغ زیادی پول به حساب لی مین سو واریز میشه!!

+جانگ هوسوک کل مدت بعد از مرگ پدرش رو کره بوده؟!

_خیر قربان لی مین سو بعد از مرگ همسرش و به دنیا اومدن بچه اش از کره می‌ره و در آمریکا میمیره و جانگ هوسوک بعد از مرگ مادرش بلافاصله به کره برمیگرده و به دبیرستان کیونگ سوان همون دبیرستانی که جنگکوک در اونجا درس میخونه می‌ره و از اون سال اونها باهم دوست میشن و با کیم سوک جین دوره های آموزشی رو تو ارتش میگذرونن ولی در بخش های جدایی مشغول به کار میشن ..

+جانگ هوسوک رو بیار اینجا..و یه دکتر هم خبر کن که جنگکوک رو معاینه کنه

_چشم قربان

هیون کمی خم شد و بعد از احترام گذاشتن اتاق رو ترک کرد ..تهیونگ پوشه روبه روش رو باز کرد که قیافه جانگ هوسوک همون پسری که دیشب با گستاخی تمام باهاش حرف زده بود نمایان شد ..پوزخندی زد و گفت

+دیگه کم کم باید اسم عمارت رو از کیم به جانگ تغییر بدم چون روزی یه نفر از خاندان جانگ مهمون این عمارت میشه ..

Dark play /VkookWhere stories live. Discover now