Kim Taehyung
6:00
اومم .. چشمام رو با صدای تیک تیک ساعت قدیمی و زنگ زده ای که گوشه ی این انباری تاریک و سرد بود باز کردم و بعد از چند دقیقه که به خودم اومدم دوباره یاد بدبختیام افتادم .
و اوه اره مطمئنا انتظار داشتید تو عمارت بزرگ و اتاق رویاییم و در حالی که یه عروسک تک شاخ صورتی دستمه بیدار شم نه ؟؟
خب باید بگم اشتباه میکنید . من همونی ام که مادر پدرش بخاطر اینکه پسرشون یه دیوونست و روانیه ولش کردن و با یه چمدون پر پول به پاریس مهاجرت کردن و حتی از اون موقع سراغی از پسرشون نگرفتن .اره من کیم تهیونگم کسی که چند ماه داره تو انباریه متروکه و تاریک و بسیار سرد با یه پتوی نازک به سر میبره .
و هر صبح با صدای زنگ ساعت قدیمی بیدار میشه .
کسی که هیچکس بهش کار نمیده درحالی که من مدرک کامل دکترام رو گرفتم و تقریبا همه چی بلدم همه چی !
هر روز به امید اینکه اگهی جالبی پیدا کنم بیدار میشم و شب بدون هیچ اگهی و کار هیجان انگیزی میخوابم .
اوه سوتفاهم پیش اومده احتمالا فکر کردین یه روحیه ی سافت و اروم و خیلی کیوت دارم اما متاسفم ناامیدتون میکنم برعکس بسیار روحیه ی خشن و عصبی و جدی و مغرور دارم که فکر نکنم دخترا از اینجور شخصیت و روحیه خوششون بیاد .
به هرحال مهم نیس واسم
چون الان دیگه 23 سالمه و تقریبا همه چی به کونمه :/اهه از جام پاشدم و با لباسایی که به طرز فاکی خاکی بودن به سمت کرکره رفتم .
بازش کردم که نور خورشید که از روبرو میتابید چشمام و به فاک داد .کمی بعد که عادت کردم بیرون اومدم و بی هدف حالا یا بی هدف شروع کردم به راه رفتن تا شاید تو این ستونای خراب یه اگهی ببینم .
کمی بعد که راه رفتم کنار ستونی وایسادم و اگهی های روشو مرور کردم حدود سه تاش تکراری بود که ردم کرده بودن و یکیش برای کار تو کافه بود .
شماره ی رندی هم زیرش نوشته شده بود واسه اینکه باهاش تماس بگیریم .
..
موبایلم رو از جیب شلوار خاکستریم در اوردم و شماره رو وارد کردم و گذاشتم دم گوشم ک یه پیشواز فاکی خوند :/
بعد از یه دقیقه به فاک رفتن پشت گوشی یه کره خری جواب داد .
_بفرمایید
+ اهم سلام جناب واسه اگهی تماس میگیرم
_درسته لطفا کمی از مشخصاتتون رو بگید
+کیم تهیونگ هستم 23 ساله از بوسان با مدرک دکترا
_سابقه کاریتون ؟
+ندارم
_متاسفم اما ما اگهی گارسون بودن ندادیم برای اماده سازی قهوه و... اگهی زدیم اقا و اینکه باید سابقه داشته باشید !
YOU ARE READING
My Vampire / خوناشام من
Fanfictionکاپل : KOOKV / VKOK زانر : اسمات . خوناشامی . BDSM . اربابی . خشن . خدمتکاری . تایم اپ : روزی 2 یا 1 پارت طولانی خلاصه : تهیونگ پسری با اعتقادات متفاوت ک به هر افسانه ای علاقه داره و بهشون باور داره معتقده افسانه ها حقیقی هستن ولی کسی باور نمیکنه ت...