PART 9

241 31 25
                                    

صبح چشماشو باز کرد و با اتاق و تخت خودش مواجه شد با این فرق که یه عروسک به شکل خرگوش صورتی بغلش بود !

به یاد دیشب و خرفاش با اربابش افتاد و لبخند ریزی زد
تو دلش برای مهربونی اربابش که خودشو خشن جلوه میداد تک خنده ای کرد .

چون ارباب اون عروسک و بغل ته ته گذاشته بود تا راحت خوابش ببره و نبود اربابش رو احساس نکنه و حتی از عطر خوشبوی خودش روی عروسک هم زده بود مه بوی خودشو بده تا ته احساس  نبود کوک رو تو بغلش نکنه !

لبخندی زد و خوشحال از جاش بلند شد و به سمت سرویس اتاق خوابش رفت و بعد از انجام کارهای شخصیش و روتین صبحانش
از سرویس بیرون اومد تا لباس خواب هاشو عوض کنه !

...

بعد از عوض کردن لباس خواب هاش لباس زیبایی به تن کرد و برای صبحانه اماده شد

بعد از عوض کردن لباس خواب هاش لباس زیبایی به تن کرد و برای صبحانه اماده شد

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

از پله های طویل عمارت پایین رفت و به سمت سالن غذاخوری حرکت کرد .

اون حتی خودشم نمیدونست چطور خدمتکاری هست که سر ساعت غذا باید کنار اربابش می نشست . عجیب بود ولی دلنشین !

بعد از ده مین اربابش رو دید که از پله ها با ابهت خاص خودش پایین میومد ! اون مرد واقعا جذاب بود . چطور میتونست انقدر جذاب باشه ؟

بعد از اینکه از پله ها پایین اومد اون هم به سمت سالن غذاخوری رفت و با دیدن اینکه پسر هنوز سرپا منتظر اربابش ایستاده بود نیشخندی زد و صندلی خودشو عقب کشید و نشست

_بشین عزیزم

+چشم

بعد از نیم مین غذا خوردن تهیونگ به اتاقش رفت و روی تختش پراز کشید انقدر همینجوری موند با اینکه تازه از خواب بیدار شده بود و خوابش نمیومد خوابش برد !

با حرکت دستی کنار عضوش چشماش اتوماتیک بزرگ شدن و با ترس نشست رو تختش و چی باید میدید ؟
اربابش ؟ اونم نصف شب ؟ چرا ؟ اونم اتاق تهیونگ ؟ دارک نشد ؟

جونگ کوک دستاش رو روی عضو تهیونک فشار داد و محکم مالید جوری که تهیونگ از درد جیغ کشید و چشماش خیس شد !

_بیبی بوی کامان ! ددی میخواد بکنتت

+اا .. ار.. ارباب ل..لطفاا اذیتم ن..نکنید

_خفه شو و دهنت و ببند

و همینطور بوی الکل زیر بینی تهیونگ پیچید ! فهمید اربابش مسته ولی دلیل بز این نمیشه به ته تحاوز کنه : نه مباید این اتفاق میوفتاد نه /

جونگ کوک دستای ته و بالا برد و با دست دیگه اش شلوار و باکسر تهیونگو همزمان کشید پایین
به ته از برخورد هوای خنک اتاق به دیکش پاهاش و جمع کرد
اما کوک با دستش مانع شد و دیک پسر کوچیکتر و محکم فشار داد !

جونگ کوک بلند شد و شلوار و باکسر خودش و کشید پایین و در حرکت یه لحظه ای تیشرتش اونور اتاق روی زمین بود ؛

پاهای تهیونجو باز کرد و ندونسته چهار تا  از انگشتاشو به زور وارد تهیونگ کرد !

وایسید ! اون رسما داشت به تهیونگ تجاوز میکرد‌

عضوش و مالید و تو یه حرکت وارد ته کرد در حالی که تهیونگ حتی کمی هم تحریک نشده بود و کوک لااقل باید دلش به عضو خوابیده پسر میسوخت اما همه چی برعکس بود ؛؛

فلش نکست »»»

با درد خیلی خیلی شدید دل و کمرش چشماشو باز کرد و خواست غلطی بزنه جیغش رفت هوا در انی از ثانیه تمام لحظه های دیشب به یادش اومد که چطور از هوش رفت اونم زیرکسی که روش کراش بود ( بوددد )

صدای گریش داشت بلند کیشد که با چشمای باز کوک مواجه شد

+ د لعنتی میدونی باهام چیکار کردی عوضی

کوک بعد از سه دقیقه سکوت و به یاد اوردن همه چیز  کم مونده بود سرشو به دیوار بکوبه !

_وایسا ته من ... من نمیدونم چ..چچ..چطور این اتفاق افتاده ته من م..مم.مست بودم تهیونگ لطفا گ..گوش کن رد دندونام دست خودم نبود

+خفه شو لعنتی حالم ازت بهم میخورهه ازتت متنفرممم

و همینطور سرش رو با ملافه های زیرش کوبید

...
________________________________________

گوش کنید من واقعااا ازتون معذریت میخوام امیدوارم درکم کنید این چند مدت خیلی اتفاق ها برام افتاد و من نفهمیدم چیشد لطفا درکم کنید ممنونم ازتون

بعد از چند ماه فکر کنم برگشتم و قراره ادامه بدم لطفا حمایتم کنید و بجای تهمت و... بهم انگیزه بدید لطفا ✨🙌🏼🦋

همه تون و دوست دارم و امیدوارم حمایتم کنید و تو درساتون موفق باشی :»»»

شرط پارت بعد که یه پارت هیجانیه :  20 کامنت  بقیش بستگی داره به خودتون ولی ووت خیلی مهمه  :»»»

دوستون دارم V

You've reached the end of published parts.

⏰ Last updated: Oct 19, 2023 ⏰

Add this story to your Library to get notified about new parts!

 My Vampire / خوناشام منWhere stories live. Discover now