Part 1;

3.4K 383 18
                                    

«دقایقی قبل، پنجمین دانش‌آموز دبیرستان بنگ نیز با بریدن شاهرگ خود، خودکشی کرد

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

«دقایقی قبل، پنجمین دانش‌آموز دبیرستان بنگ نیز با بریدن شاهرگ خود، خودکشی کرد. متأسفانه تیم امدادرسانی نتوانست به موقع او را نجات دهد و او نیز به لیست دانش‌آموزهای دیگر این دبیرستان که با روش‌های مختلف خودکشی کرده‌اند، اضافه شد. شواهد...»

صدای خبرنگار تلویزیون ناگهانی قطع شد. کارآگاه کنترل رو به‌سمتی پرت کرد و هم‌زمان که آه می‌کشید، انگشت شست و اشاره‌اش رو روی چشم‌هاش فشرد. درست زمانی که می‌خواست بلند شه و بره برای خودش قهوه درست کنه، این بار صدای زنگ موبایلش بود که سکوت خونهٔ تاریک رو شکست. اون رو برداشت و با دیدن اسم «افسر مین» آه دیگه‌ای کشید و با تردید پاسخ داد.

«باید حرف بزنیم جونگ‌کوک.»

مرد پشت خط بدون اینکه به جونگ‌کوک حتی فرصت سلام‌کردن بده، گفت و جونگ‌کوک پاسخ داد:

«می‌شنوم.»

مرد بدون اینکه توضیحی بده یا مقدمه‌چینی کنه، گفت:

«این پنجمین نفره. این خودکشی‌ها دیگه از حالت عادی خارج شدن و مشکوکه که فقط دانش‌آموزهای پسر یه دبیرستان و دقیق رأس ساعت هشت شب، خودکشی می‌کنن. درواقع من اصلاً فکر نمی‌کنم که این‌ها خودکشی باشن. یکی داره اون‌ها رو می‌کشه و اگر هیچ اقدامی نکنیم، دانش‌آموزهای دیگه‌ای هم جونشون رو از دست می‌دن. همین الان هم مردم و خانواده‌ها وحشت کردن و جون خیلی از بچه‌ها در خطره.»

«متوجه‌ام. خبر رو دیدم و با بازرسی که به محل حادثه رفت هم صحبت کردم. فقط نمی‌فهمم که چرا این حرف‌ها رو داری به من می‌گی.»

جونگ‌کوک بعد از سخنرانی نسبتاً طولانی افسر، گفت و یونگی آه کشید.

«ما باید یه کاراگاه بفرستیم به اون مدرسه جونگ‌کوک. باید بفهمیم عامل این خودکشی‌ها چی، یا به احتمال زیاد؛ کیه و بهترین مأمور هم تویی و خودت هم می‌دونی.»

جونگ‌کوک چشم‌هاش رو روی هم فشار داد.

«قرار بود یه مدت برم مرخصی یونگی.»

8 Pm (Kookv)Where stories live. Discover now