«دقایقی قبل، پنجمین دانشآموز دبیرستان بنگ نیز با بریدن شاهرگ خود، خودکشی کرد. متأسفانه تیم امدادرسانی نتوانست به موقع او را نجات دهد و او نیز به لیست دانشآموزهای دیگر این دبیرستان که با روشهای مختلف خودکشی کردهاند، اضافه شد. شواهد...»
صدای خبرنگار تلویزیون ناگهانی قطع شد. کارآگاه کنترل رو بهسمتی پرت کرد و همزمان که آه میکشید، انگشت شست و اشارهاش رو روی چشمهاش فشرد. درست زمانی که میخواست بلند شه و بره برای خودش قهوه درست کنه، این بار صدای زنگ موبایلش بود که سکوت خونهٔ تاریک رو شکست. اون رو برداشت و با دیدن اسم «افسر مین» آه دیگهای کشید و با تردید پاسخ داد.
«باید حرف بزنیم جونگکوک.»
مرد پشت خط بدون اینکه به جونگکوک حتی فرصت سلامکردن بده، گفت و جونگکوک پاسخ داد:
«میشنوم.»
مرد بدون اینکه توضیحی بده یا مقدمهچینی کنه، گفت:
«این پنجمین نفره. این خودکشیها دیگه از حالت عادی خارج شدن و مشکوکه که فقط دانشآموزهای پسر یه دبیرستان و دقیق رأس ساعت هشت شب، خودکشی میکنن. درواقع من اصلاً فکر نمیکنم که اینها خودکشی باشن. یکی داره اونها رو میکشه و اگر هیچ اقدامی نکنیم، دانشآموزهای دیگهای هم جونشون رو از دست میدن. همین الان هم مردم و خانوادهها وحشت کردن و جون خیلی از بچهها در خطره.»
«متوجهام. خبر رو دیدم و با بازرسی که به محل حادثه رفت هم صحبت کردم. فقط نمیفهمم که چرا این حرفها رو داری به من میگی.»
جونگکوک بعد از سخنرانی نسبتاً طولانی افسر، گفت و یونگی آه کشید.
«ما باید یه کاراگاه بفرستیم به اون مدرسه جونگکوک. باید بفهمیم عامل این خودکشیها چی، یا به احتمال زیاد؛ کیه و بهترین مأمور هم تویی و خودت هم میدونی.»
جونگکوک چشمهاش رو روی هم فشار داد.
«قرار بود یه مدت برم مرخصی یونگی.»
YOU ARE READING
8 Pm (Kookv)
Fanfiction➳ 8 Pm تمامشده. ✔️ خودکشیهای پیدرپی دانشآموزان یک دبیرستان اون هم توی یک بازهٔ زمانی، چیزی نبود که اتفاقی باشه و جونگکوک اونجا بود که کشف کنه عامل اون خودکشیها چی، یا بهتر بگیم؛ کیه! کاپل: کوکوی ژانر: عاشقانه، اس.مات، درام، انگست، روانشناسی، م...