جونگکوک حرفی در جواب نزد و و تنها دستش رو روی شونهٔ تهیونگ فشرد تا یادآوری کنه که کنارشه.
کارآگاه بههمراه پسر جوان طرف دیگهٔ میز رو اشغال کردن و جونگکوک پروندهٔ داخل دستش رو روی میز گذاشت.
تعدادی برگه رو جدا کرد و اونها رو با لبخندی نرم بههمراه یه خودکار جلوی تهیونگ گذاشت و مخاطب قرارش داد:_اگر بخوای میتونی صحبتهامون رو بنویسی تا حوصلهات سر نره؛ یا هر چیز دیگهای که دلت میخواد.
میدونست که صحبتهاشون ضبط میشن؛ اما در هر صورت این رو گفت تا حواس تهیونگ کمی پرت باشه. پسر فقط سرش رو تکون داد و صدای پوزخند نامجون توی گوشهاشون پیچید.
_چه بچگانه!
جونگکوک سرش رو بهسمت نامجون چرخوند و درحالیکه جدیت دوباره به چهرهاش برگشته بود، شروع به حرفزدن کرد:
_بسیارخب! وقتشه حرف بزنی.
+آمادهام کارآگاه!
_خودت رو معرفی کن.
+کیم نامجون. بیستونه سالمه و ارشد روانشناسی دارم.
جونگکوک سرش رو تکون داد.
_خیلیخب نامجون. شواهد نشون میدن که تو شیش تا پسربچه رو توی دبیرستان بنگ به قتل رسوندی و قصد کشتن هفتمی رو هم داشتی؛ آیا این اتهام رو قبول میکنی؟
+بله، قبول میکنم.
صدای نفس عمیق جونگکوک توی فضای اتاق پیچید.
_بسیارخب، چه هدف و انگیزهای برای این کار داشتی؟
نامجون کمی مکث کرد و بعد به پسر کوچیکتر داخل اتاق که سرش رو روی برگهها خم کرده بود، نگاه کرد.
+هدف و انگیزهام... تهیونگ بود.
دست پسربچه حین نوشتن خط خورد و اخم کمرنگی بین ابروهای جونگکوک نشست.
_واضح صحبت کن.
اما نگاه نامجون همچنان روی تهیونگ بود و گویا با اون صحبت میکرد.
+برادرت خیلی چیزها رو بهت نگفته تهیونگ. شاید اگر میگفت، تو الان اینجا نبودی و زودتر از این حرفها از اون مدرسه فرار میکردی، نه؟ شاید اون موقع من حتی تو رو نمیدیدم که بخوام اون شیش تا بچهٔ بیگناه رو بکشم.
_با «من» حرف بزن کیم نامجون!
نگاه نامجون خیلی نرم روی کارآگاه نشست و لبخند ناخوانایی روی لبهاش نشوند.
حالا نگاهش روی جونگکوک بود؛ اما مخاطب حرفهاش هنوزم تهیونگ بود.+حقیقت همینه ته، تو مقصری! ممکن بود اگر تو وجود نداشتی یا نمیدیدمت، حتی یاد ده سال قبل و رفتار برادرت نمیافتادم؛ اما همهاش بهخاطر تو بود که اون خاطرات برام زنده شدن. از اول هم هدفم تو بودی، من میخواستم مردن تو رو ببینم؛ نه اون بچهها. اونها فقط قربانی تو ش...
YOU ARE READING
8 Pm (Kookv)
Fanfiction➳ 8 Pm تمامشده. ✔️ خودکشیهای پیدرپی دانشآموزان یک دبیرستان اون هم توی یک بازهٔ زمانی، چیزی نبود که اتفاقی باشه و جونگکوک اونجا بود که کشف کنه عامل اون خودکشیها چی، یا بهتر بگیم؛ کیه! کاپل: کوکوی ژانر: عاشقانه، اس.مات، درام، انگست، روانشناسی، م...