Part 8;

1.9K 340 33
                                    

خیلی زود جونگ‌کوک بین بوسه‌های طولانی و نسبتاً خیسی که روی گلو و گردن پسر می‌نشوند، شروع کرد به حرکت‌دادن دستش روی عضو تحریک‌شده‌اش.
تنها واکنش تهیونگ به اون لمس‌ها، نفس‌های صدادار و لرزش بدنش بودن.
گویا پسر جوان از اون تایپ‌های بی‌سروصدا بود و جونگ‌کوک با تصور اینکه اون رو وادار به ناله‌کردن کنه، گردنش رو می‌گزید.
کام سفید پسر، جایی بین نفس‌های عمیقش و تکون‌های غیرارادی بدنش، دست جونگ‌کوک و قسمتی از شلوار خودش رو کثیف کرد و چشم‌هاش به عقب چرخیدن.
کارآگاه لباس‌های پسر رو مرتب کرد و با گفتنِ:« می‌رم دستم رو بشورم.» تنهاش گذاشت تا انرژی تحلیل‌رفته‌اش برگرده.
وقتی به نشیمن برگشت، تهیونگ به دستهٔ کاناپه تکیه زده و زانوهاش رو توی شکمش جمع کرده بود. اون منتظر به‌نظر می‌رسید، بنابراین مرد ابروهاش رو بالا انداخت و پرسید:

_چیزی شده؟

_آم، من... نباید کاری انجام بدم؟

جونگ‌کوک که حالا به کاناپه رسیده بود، مجدد روش نشست و پرسید:

_چه کاری؟

تهیونگ نگاهش رو ازش گرفت و شونه‌هاش رو بالا انداخت.

_چه می‌دونم... منظورم اینه که... خب، تو واسه‌ام هندجاب رفتی، می‌دونی؟

جونگ‌کوک ابتدا ابروهاش رو بالا انداخت و بعد صدای خنده‌اش توی گوش‌های تهیونگ پیچید.

_اوه... خدایا! واقعاً بامزه‌ای. نگران نباش؛ به وقتش کارهای زیادی می‌تونی انجام بدی.

تهیونگ مشتش رو معترضانه به بازوی کارآگاه کوبید و خواست چیزی بگه؛ اما با حرفش ساکت شد.

_می‌خوام باهات جدی حرف بزنم تهیونگ.

نگاهش رو مستقیم به چشم‌های پسر دوخت و اضافه کرد:

_درک می‌کنم که ممکنه زمان و مکان مناسبی رو انتخاب نکرده باشم و بعد از گفتنش ازم شاکی بشی که چرا زودتر از این‌ها نگفتمش؛ اما امیدوارم تو هم درکم کنی که نمی‌تونستم این رو به‌راحتی بگم و اینکه الان هم می‌خوام بگم، فقط به‌خاطر اینه که بهت اعتماد دارم، می‌خوام باهات روراست باشم تا ازم دلخور نباشی و امیدوارم که این رو خراب نکنی.

تهیونگ ناخودآگاه کمی بدنش رو عقب کشید و آب دهانش رو مضطرب قورت داد.

_داری می‌ترسونیم جونگ‌کوک...

کارآگاه لب‌هاش رو روی هم فشرد و بعد از کمی مکث به‌آرومی گفت:

_من اون کسی نیستم که تو فکر می‌کنی.

_منظورت چیه؟!

پسربچه با ترس زمزمه کرد و جونگ‌کوک ادامه داد:

_من یه دانشجو که برای پایان‌نامه‌اش دنبال همراهه، نیستم! یه کارآگاهم که اومدم توی مدرسه‌تون تا قاتل اون دانش‌آموزها رو پیدا کنم.

8 Pm (Kookv)Where stories live. Discover now