ناله هام شدت گرفت وقتی به شدت کام شدم چنگی به بالش زدم این برای بدنم زیادی بود.مقاومتی نکردم و اونقدری با صدای بلند ناله کردم که صدای پوخندی رو از نزدیکی شنیدم.
_به نظر میرسه من نقطه ی اوجت رو پیدا کردم.
صدای عمیق و فریبندش به گوشم رسید.
+کی هستی؟نتونستم صدام رو بیرون بیارم وقتی با دستهاش مشغول نوازشم بود.
کمرم رو قوس شد و کامم روی شکمم ریخت،درست موقعی که کام شدم اون تازه به نقطه ی اوج خودش رسید،باسنش روحرکت داد و داخلم خالی شد و پرم کرد.
فقط تونستم بگم:
+آههه فاک.
قبل از اینکه از داخلم درش بیاره و از تخت بیاد پایین ،بوسه ی شلخته ای رو باهام شروع کرد.کمی ناله کردم و بازور چشمهام رو از خستگی باز نگه داشتم.
سریع لباسش رو پوشید و بوسه ای رو روی پیشونیم گذاشت.
_فردا شب میبینمت بیبی،حالا باید استراحت کنی،برای من خابهای شیرین ببین.
قبل بسته شدن چشمهام لبخندی زدم.
به ارومی چشمهام رو باز کردم و خمیازه ی ارومی کشیدم دوباره دراز کشیدم و به ساعتم خیره شدم.دیدم هنوز ده دقیقه فرصت دارم که بخوابم چون هنوز الارمم صدا نداده بود.پس فعلا خاموشش کردم.
درحالیکه اروم مینشستم ،چشمهام رو مالیدم و زمزمه کردم:
+هوممم چه خواب خوبی .
به خودم نگاه کردم و چند بار پلک زدم،لباس خوابم کجا بود؟چرا برهنه بودم؟
تصحیح کردم:
،ظاهرا رویای بزرگی بود.
مثل اینکه خودم توی خواب درشون اورده بودم،پتوم رو کنار زدم و بلند شدم،کمی گیج به تختم خیره شدم.ملحفه هام خیس بودن و کمی هم خونی بود،این یه جور ترسناک بود...
وارد حمام شدم و به خودم نگاه کردم ،روی شکمم قطره های خون کوچیکی بود ولی هیچ زخمی نداشتم،کمی بهش فکر کردم.
توی رویای من هیچ لوبی نبود....کمی هم درد داشت.شاید بدن من سعی کرده بود احساسی که تو خواب تجربش کرده بودم رو جبران کنه؟
عجیبه ولی من الان خوبم،شونه هام رو بالا انداختم ،دوش اب رو باز کردم و دوش گرفتم تا خودم رو تمیز کنم و برای رفتن به سرکار اماده بشم.
_خب امروز سرحالی..
جیمین با تمسخر گفت.
_شب خوب خوابیدی؟
با خوشحالی جوابش رو دادم:
+هوممم یه خواب خوب داشتم.لعنتی چه حال خوبی من کثیف از خواب بیدار شدم.
YOU ARE READING
عاشق نیمه شب
Fanfictionجین همیشه رویای مردی رو میبینه که هرشب پیششه، بعد بیدار شدن هم هیچ مردی رو نمیبینه ولی همیشه برهنه هستش و دوباره این رویاها تکرار میشه. چون هیچ نشونه ای از هیکی یا زخم روی بدنش نیست، فکر میکنه که اینا یه رویاعه، ولی همه چیز براش خیلی واقعیه،اون توی...