اون دوباره اینجاست ،دوباره اومده پیشم.
آه،م.من بیشتر میخوام.میتونم بگم اون درست مثل یه حیوون وحشی به بدنم حمله میکنه.
حس خوبی میده بهم،در عین حال که کارش رو میکنه من دارم به این فکر میکنم که،ایا این واقعیه یا فقط یه رویاست؟
مثل دیروز سریع لباسش رو پوشید و بوسه ی شلخته ای رو روی لبهام زد،اما اینبار بهم لبخندی زد.
اون درحالیکه تار میشد و از جلوی چشمهام ناپدید میشد گفت:
_امیدوارم خواب منو ببینی سوئیت هارت.
تحت تاثیر بدنم بودم و احساس تنهایی میکردم،چون هرچی که دیده بودم و حس کرده بودم فقط یه رویا بود.
لباس خوابم تنم بود،اما بخش مهمش یعنی هنوز لمسهاش رو روی بدنم حس میکردم.
*********
-به نظرت مردم واقعا به باکره بودن یا نبودنت اهمیت میدن؟چند بار پلک زدم و به جیمین خیره شدم ،درحالیکه که مشغول درست کردن یک لاته برای مشتری بودم،قبل از ضربه زدن به شونه ی جیمین دستی برای مشتری تکون دادم.
اهسته گفتم:
+واقعا به نظرت الان وقته این حرفاست؟
به اطراف اشاره کرد:
-فعلا که کسی اینجا نیست،همه یا سرکارشونن یا جاهای دیگه،امروز شاید نهایتا ده تا مشتری داشته باشیم.
تهیونگ درحالیکه بعد پاک کردن چند میز به سمت پیشخوان می اومد پرسید:
-چرا انقدر به باکره بودن اهمیت میدی؟احیانا با مرد هندوونه ای به مشکل خوردی؟
جیمین کمی شونه هاش رو بالا انداخت:
-خب نه ، من هنوز تازه باهاش اشنا شدم،دیگه امروزه رابطه ی جنسی یه چیز عادیه.
سرمو کج کردم و گفتم:
+کدوم جهنمی اینطوریه؟کسی دیگه رابطه ی جنسی نداره.
دوباره مصمم گفت:
-منظورم اینه که درمقایسه با زمانی که بچه بودیم ،در حال حاضر رابطه ی جنسی غیر عادی بیشتر شده.اگه من باکره بودم یا با تجربه به نظرت فرد مقابلم کدوم رو ترجیح میداد.
تهیونگ با کنجکاوی پرسید:
-خب تو چی هستی؟
جیمین بدون تردید گفت:
-من با کره ام به نظرت چیز خوبیه؟
تهیونگ لبخندی زد و بغلش کرد.
تهیونگ اعتراف کرد:
-باکره موندن اسون نیست،تو واقعا خودت رو نجات دادی یجورایی.
با کمی سر تکون دادن گفتم:
+اینم یه دیدگاهه،جیمین لازم نیست نگران نباشی،اگه اون مرد واقعا ازت خوشش بیاد،اهمیتی به اینا نمیده.
YOU ARE READING
عاشق نیمه شب
Fanfictionجین همیشه رویای مردی رو میبینه که هرشب پیششه، بعد بیدار شدن هم هیچ مردی رو نمیبینه ولی همیشه برهنه هستش و دوباره این رویاها تکرار میشه. چون هیچ نشونه ای از هیکی یا زخم روی بدنش نیست، فکر میکنه که اینا یه رویاعه، ولی همه چیز براش خیلی واقعیه،اون توی...