01

228 25 1
                                    


پک ماه یخ... 12 : 12 شب....

داخل قصر دور میز نشسته بودن و تصمیم میگرفتن....
چه خواهد شد ؟؟
چه اتفاقی میوفته؟؟؟
ملکه و پادشاه ماه یخ ...
بچه دار شده بودن اونم وسط جنگ؟؟؟
درسته!!!
اونا خیلی خوشحال بودن که بالاخره صاحبه یک بچه که ولیعهده این قصر و پک هم هست شدن...
خیلی خوشحال بودن..
شاهزاده زیباشون قراره تا چند هفته دیگه به دنیا بیاد چی از این بهتر ؟؟؟
یونگی گفته بود بچه شون پسره یک پسر خیلی زیبای امگا ...
اما چیزه دیگه ای هم گفته بود؟؟؟
نه!!!
نبایدم بگه ....
اگر میگفت سرنوشت شاهزاده بد میشد..
اگر میگفت چی میشد...؟؟؟
شاید بگه بهتر باشه؟؟؟
توی دوراهی قرار گرفته بود..
اگر میگفت سرنوشت اون بچه ممکن بود پس از متولد شدنش بهم بریزه..
اگر نمیگفت سرنوشت تمامیه گرگینه ها و خون آشام ها و حتی ساحرها و تمام جادوگران بهم میخورد اصلا اوکیه بزار بهم بخوره ..
ولی گرگینه ها؟؟؟
باید بهشون میگفت باید اطلاع میداد...

^خواهر؟؟

-بله یونگ؟؟

^باید یچیزی بهتون بگم...

-خب بگو عزیزم چی میخوای بگی؟؟؟

^باید تنها با تو و مینهو صحبت کنم ..

ریوجین روبه تمامی سرباز های قصر دستور داد..

-تنهامون بگذارین!!

*چی میخوای بگی یونگ؟؟؟

^راجب پسرتون...

-زود باش یونگی بگو.!!

^خب...
میتونم بپرسم اسم پسرتون رو قراره چی بگذارین؟؟؟

اول این رو پرسید چون باید میفهمید اسمی که پیشگویی کرده برای این بچه هست یا نه اگر اسمش چیز دیگه میگذاشتم شاید... این بچه نبود...

-منو مینهو بین دوتا اسم برای پسرمون موندیم یا جونگکوک میذاریم یا شایدم رایان ‌...

یونگی با این اسم خشکش زد جونگکوک ؟؟؟
رایان؟؟
این اسما هر دوتاشون ...!!!!

*من یکی که میگم رایان!!!

*حالا چرا همچین چیزی پرسیدی یونگ؟؟؟

^خ-خب...
خب... میتونم کامل پیشگویی کنم که هر دوتا اسم رو براش انتخاب میکنید و پسرتون ق-قراره که... که-

-که چی یونگ زود بگو!!!

^قراره تمام دنیا رو نابود کنه!!!
باید ازش مواظبت کنید ...
خیلی
اون وحشیه نحسه...
باید بمیره...

شاه و ملکه خشک شده و متعجب به یونگی زل زدن!!!

ریوجین نمیتونست پسرک نازشو بکشه اصلا چطور همچین پیشگویی باید میشد؟؟؟
این امکان نداشت اون پسرشو دوست داشت..

-این چرت پرتا چیه داری میگی مین یونگی زود گمشو بیرون ...

ریوجین داد زد و مینهو با عصبانیت که یهو به دست آورده بود بلند شد نگهبان هارو صدا زد تا یونگیو از جلوی چشمامشون دور کنن ..
مینهو هیچ وقت پسرکشو نمیکشت هیچ وقت اجازه نمیداد کسی به پسرش چپ نگاه کنه ...
قبل از خارج شدن یونگی به یونگی گفت...

KISS |VKOOKWhere stories live. Discover now