مادش مُرده بود ..
پدرشو کشتن..
تا رسیدن به قصر جنازه پدرو مادرشو دیدن...
پادشاه خون آشام ها حمله کرده بود ...
و پدرو مادرش رو کشته بود ...
ناراحت نبود ..
نه جونگکوک ناراحت نبود ...
از این ناراحت نبود که پدرو مادرش مردن از این ناراحت بود که چرا قبل از اینکه بهشون بگه شرور نیست مردن چرا زنده نبودن تا ببینن پسرشون شرور نیست...
جونگکوک عصبانی بود ...
و اصلا ناراحت نبودو گریه نمیکرد چون اگر پدرو مادرش واقعا دوسش داشتن اگه شرور بودم پشتش بودن پس هیچ وقت اون هارو نبخشیدو دوست نداشت و الان ناراحت نبودو گریه نمیکرد...
تنها کسی که اونجا اشک میریخت جنی و لیسا بودن...
همین !!
دیگه هیچ کسی اشک نمیریخت...
کوک فقط خیلی ریلکس و بیخیال به جنازشوم زل زده بود و اشک نمیریخت .. گریه نمیکرد..._حالت خوبه؟؟
سر تکون داد..
منتظر بود اونا خاک بشن تا همچی تموم بشه...
ولی چون اون سابقه دار بود وزرا اون رو به عنوان ولیعهد کنار زدنو لیسا رو ولیعهد کردن...
الان فقط همشون منتظره ازدواج لیسا و جنی بودن...
و دستور لیسا برای حمله به خون اشام ها...
مراسم ازدواج فردا شب بود ...
خیلی زود بود و بایدم باشه!!~~~~~~~
جنی و جیمین و جین تو اتاق جنی بودن و داشتم کمکش میکردن برای حاضر شدن..
که...~حاضر شدی عروسک؟؟؟
×اره
~جوون چه جیگری شدی
×اوففف
جیمینو جین تصمیم گرفتن اونارو تنها بزارن پس رفتن دنباله نخود سیا...
لیسا به محض خارج شدنه اون مزاحما درو قفل کرد به سمت جنی رفتو بغلش کرد سرشو تو گردنش بردو رایحشو بو کشید...
جنی هم دستشو دور گردن لیسا حلقه کردو موهاشو نار کرد...×چی شده نفسم؟؟؟
خوبی؟؟~خوبم
×کاری هست که بتونم برای اروم شدنت انجام بدم؟؟؟
~فقط بغلم باش
تو سکوت بغل هم بودن ....
~میخوام مارکت کنم تو دیگه مال خودمی
جنی چشماش گشاد شدو تعجب کرد ولی بعد دوباره ریلکس..
×هر کاری که دلت میخواد بکن من دیگه مال خودتم..
لیسا از بغلش درومدو با عشق و لبخند نگاهش کرد...
ابدهنشو با شهوت قورت داد لباش رو با زبونش خیس کرد..
سرش رو جلو برد و بوسه ای روی گردنش گذاشت لیسی به گردنش زد و دندون های نیششو درآورد بعد سریع به شاهرگ جنی فرو کردو مکید....
جنی ناله ای کردو جیغی زد..
خیلی دردناک بود..
چند ثانیه بعد دندوناش رو بیرون آورد و به حالت اول برگشت گردن جنی رو بوسید لیسید...
خشکش کرد..~تو خیلی عالی هستی...
جنی لبخندی زد...
×من دیگه مال خودتم
~هنوز کامل نیستی ...
امشب باید باهات انجامش بدم اونموقع دیگه فقط مال خودمی تمامت مال منه...×هر کاری میخوای بکن عشق من..
جنی با لبخند گفت و بعد به صورت ترسیده ای با سره پایین افتاده گفت...
×فقط وحشی نباش آروم
لیسا خندیدو سره جنی رو با دستش بالا کشید و لب هاش رو به لب های جنی کوبید...
~~~~
با عشق روبه روی هم بودنو به هم خیره شده بودن ...
___من شما رو همسره یک دیگر و شاه ملکه های این پک
مینامم...لب های هم رو بوسیدن و بقیه تشویقشون کردن...
___سوگند بخورین که از این پک با جون دل و با عشق حکومت میکنید!!
~سوگند میخورم که به عنوان پادشاه پک یخ به خوبی و با دلسوزی و عشق حکومت کنم...
×سوگند میخورم که به عنوان ملکه پک یخ با دلسوزی و با عشق حکومت کنم...
~~~~~~
🔞
بعد از جشن تصمیم گرفتن یکم خوشگذرونی کنن و به اتاقشون برگردن ........
روی تخت خوابیده بودن و میخواستن سکس کنن ولی دوتاشون خجالت میکشیدن...
که...
مثله اینکه دیگه مجبورن...~کِی هیت میشی؟؟
×من امروز صبح هیت بودم ولی جلوگیری خوردم به خاطره جشن...
لیسا با تعجب و خیلی سریع نشست و روبه جنی کردو با تعجب گفت...
~واقعا؟؟
جنی که از واکنش یهویی لیسا خندش گرفته بود گفت..
×اوهوم
لیسا لباشو به لبای جنی کوبیدو مکید ...
لب های همو وحشیانه میبوسیدن..
لیسا پیرهن و شلوار خوابشو درآورد...
لباس جنی رو هم درآورد و کامل لخت روی هم بودنو وحشیانه هم رو میبوسیدن همونطور که جنی دستاشو دور گردن لیسا حلقه کرده بودو اونو بیشتر به خودش میفشرد...
لیسا انگشتشو تو دهن جنی کرد و جنی هم انگشت های لیسا رو خیس کرد همون لحظه لیسا سرش رو پایین بردو نوک سینه های جنی رو مکید ..
با سینه سمت چپش بازی میکردو سمت راستشو میمکید و باهاشون بازی میکرد انگشتشو از دهنه جنی درآورد و سمت سوراخش رفت ماساژ میداد و انگشتشو درونش فرو میکردو میمالید جنی بیشتر پاهاشو باز میکردو ناله میکرد و در لذت غرق شده بود ...
دوتاشون وحشی شده بودن...
لیسا روی گردن و تمان بدن جنی بوسه میزاشت اونجاهارو میمکید...
جنی از شدت لذت پاهاش میلرزید موهای لیسارو میکشید ...
لیسا سمت پایین تنه جنی و سمت سوراخش رفتو با دندون و زبونش خیلی ماهرانه برای جنی میلیسیدش
گاز میگرفت ممیکید و میبوسیدش ..
جنی ناله میکردو از شدت لذت ملافه تختو تو مشتش میفشرد...🔞
~~~~~~~~بوم
YOU ARE READING
KISS |VKOOK
Random[COMPLETE] گرگینه ها ساحره ها و خون آشام ها ... همشون دشمن های هم هستن در پک های متفاوت... چرا؟؟؟ بیاید بفهمیم!!! ___________ چی میشه اگر جونگکوک امگای ما از جفت آلفای خودش نه سال بزرگتر باشه؟؟؟ ________ _من اونو دوست دارم و عاشقشم شما حق دور کردنه...