Part 17

150 39 80
                                    

🥀❤️⚰
#Revival
𝐏𝐚𝐫𝐭: #17

استیفن و امریکا داشتن گند کاری توی اتاق استیفن رو تمیز میکردن و تونی هم دست به سینه روی تخت نشسته بود و غر میزد...

"شما جدی جنازه منو دزدیدین و این خاکی که اینجا ریخته خاک قبر منه؟ لعنتی! اصلا من می‌خوام برم بچه‌هامو ببینم! پپر هم مجبوره از اون نامزد بی‌ریختش جدا بشه! اگه نشد هم به درک! میخوام تا آخر عمر سینگل زندگی کنم! نه! با یه مرد ازدواج می‌کنم تا دوباره سر زبونا بیفتم و ترند بشم! به هرحال الان جوون شدم دیگه... و تو! تو استیفن! مجبوری تا آخر عمرت خرج منو بدی! هی... فهمیدی چی گفتم؟"

اما استیفن انگار داشت توی یه عالم دیگه سیر می‌کرد... ذهنش درگیر این بود که تونی بخواد بره پیش پپر... اما اینو هم می‌دونست که تونی قصد به هم زدن آرامش پپر رو نداره! تونی آدم منطقی‌ای بود حتی با اینکه خیلی از قضیه پپر ناراحت شده بود و به روی خودش نمی‌آورد...

امریکا ملافه رو جمع کرد و خطاب به تونی کلافه گفت: "آره شنید! مثل یه شوهر خوب تا آخر عمرش خرجتو میده!"

جمله‌ی امریکا رو هم تونی و هم استیفن به خوبی شنیدن و میشه گفت جفتشون دلشون می‌خواست از خجالت محو بشن! قرار نبود شوخی تونی انقدر جدی بشه. یا نه؟

تونی سرفه آرومی کرد و سعی کرد همچنان پررو باشه: "آره خب... وظیفشه"
استیفن هم همین تلاش رو کرد و غر زد: "من شوهرت نیستم! پس خرجت رو نمیدم!"

تونی با حرص تقریبا داد زد: "مجبوری! چون من الان یه مُرده به حساب میام دکتر استیفن فاکین استرنج!"

استیفن دست از کار کشید و صاف ایستاد و به صورت وحشی تونی نگاه کرد. می‌دونست که حق با تونیه! اینکه تا همین الان انقدر سعی کرده بود منطقی باشه خیلی جای تشکر داشت.

ناچار سعی کرد تونی رو آروم کنه: "هی... آروم باش... اگه بخوای هویت خودتو مخفی نگه داری من هرکاری لازم باشه برات انجام می‌دم... چون من بودم که خواستم زنده بشی!"

پلک تونی از عصبانیت داشت می‌پرید.
دندوناشو روی هم فشار داد و غرید: "باشه استرنج! من میخوام هویتم مخفی بمونه! پس باید مدارکم رو پیدا کنی!"

امریکا وسط مکالمه‌شون پرید و بی‌ربط پرسید: "چرا برنمیگردی پیش خونواده‌ت؟"

تونی نفس عمیقی کشید: "چون اونا به شرایطِ بدون من عادت کردن... و اگه برگردم همه‌چیز به هم میریزه... از طرفی اگه برگردم مجبورم دوباره آیرون‌من بشم! این چیزی نیست که دلم بخواد!"

استیفن آخرین قسمت به هم ریخته یعنی کتاب‌ها رو هم جمع و جور کرد و گفت: "و درمورد مدارک داشتی چی میگفتی؟"

تونی رو تخت دراز کشید و خیره به سقف جواب داد: "خیلی سال پیش یه هویت جعلی برای خودم درست کردم... به اسمِ 'توبی استنفورد'."

Revival (Tony X Stephen)Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang