Part 2

282 28 0
                                    


بهترین دوستش بود

وقتی که جواب داد خندید گفت: خیلی خنده داره

جنی خندید و گفت :زنگ گوشیت خیلی کسالت آور بود

ته:چطور عوضش کنم

جنی :عوضش نکن .......میخوام ازم متنفر باشی

ته همین طور که داشت سمت در اتاقش میرفت که بره بیرون از حرف آخر جنی تعجب کرد و اخم کرد و گفت

ته :متنفر ازتو؟

جنی:نمیخوام احمق فرضم کنی که چقدر دلت برام تنگ شده

ته :خب خوش آمدی.......من واقعا دلم برات تنگ شده

جنی:خیلی ازت متنفرم .....من خیلی حسودم، اونجا رختکن داره؟

ته داشت از راهرو رد میشد جواد داد

ته :من هیچ کدوم از اون لباس هارو نمیپوشم

جنی :دیونه شدی؟لذت ببر

ته :طاقت این همه ولخرجی رو ندارم ....خونه بوی عطر پودل میده ،منو میتونی تصور کنی تو استخر آب گرم که یکی از اون منگوله دارا پامه؟

جنی :پس باید برات ناراحت بشم که پولدار شدی؟

ته :ببین جد پدرش دریاسالار انگلیسی بود ،برای اینکه بالا بیاری کافیه

تهیونگ همینطور که از آخرین پله پایین میومد به حرفای جنی گوش میداد

جنی :ته لطفا کلی عکس پست کن

تهیونگ وارد آشپزخونه شد و گفت :باشه ،من دارم از گشنگی میمیرم میرم یه چیزی بخورم

جنی :چرا از خدمتکار نمیخوای؟

تهیونگ سمت یخچال رفت

ته :شرط میبندم حتی یدونه ساندویچ کثیف هم ندارن

در یخچال رو باز کرد

ته :همینطور که توقع داشتم حتی یه ساندویچ لعنتی هم ندارن

ودر یخچال ومحکم بست که یهو یه پسری رو دید که باحالت جذابی داشت نگاهش میکرد ودستاش تو موهاش بود از شدت شوکی که بهش وارد شد گوشیش و پرت داد

ته :لعنتی

جونگ‌کوک:تو باید پسر همسر جدید بابام باشی

همینطور که نزدیک ته میشد گفت

کوک:انکوس راگوت(نوعی غذا)چی؟ یه کمی نودل ؟ (در یخچال و باز کرد و نگاهی بهش انداخت و ادامه داد )پیراشکی سیب؟ نمیدونم تو دهاتتون چی میخوردی اما اگه میخوای اونو بالا بیاری

و در یخچال و بست

ته نگاهی بهش انداخت و پوزخندی زد و گفت

ته:جونگ‌کوک درسته؟

جونگ‌کوک هم پوزخندی زد و گفت

جونگ‌کوک:درسته و تو؟

ته اخمی کرد و کمی فکر کرد بعد گفت

Culpa Mia Where stories live. Discover now