Part 10

202 23 0
                                    

Tae:

صبح از خواب با کشیده شدن پرده و نوری که تو چشمام خورد بیدار شدم چند روز از روز پارتی گذشته بود و هنوز خبری از کوک نداشتم از موقعی که رفت خیلی کِسِل شدم و اصلا حوصله ی چیزی رو ندارم دلم میخواد بخوابم
خدایا کیه اول صبح ؟
که صدای مامان اومد

مامان:یالا پاشو که به اندازه ی کافی خوابیدی

و اومد سمتم و پتویی که انداخته بودم روی سرم و از روم برداشت

ته :مامان ولم کن هنوز حالم خوب نیست

خواستم دوباره پتو رو بکشم رو خودم که نزاشت و دستم و گرفت و نشوندم
مامان :امروز جشن شرکت ویلِ و تو باید کمکم کنی تا آماده شیم

یهو صدای گوشیم اومد بدون توجه به مامانم که داشت نگام میکرد گوشیم و برداشتم تا ببینم کیه

که یه پیام ناشناس بود

"باید دهنتو ببندی هرزه"

مامانم یهو اومد سمتم و خواست ببینه کیه که پیام داده منم بخاطره اینکه نبینه سریع گوشی رو بردم عقب

مامان:دن پیام داده ؟

یکم حالم گرفته شده بود بخاطر اون پیام و فکر کنم مامانم فکر می‌کرد بخاطره دنه اما اینطور نبود

مامانم دستمو گرفت تودستش

مامان:نمیدونستم اینقدر به جنی و دن وابسته ای باور کن اگه میدونستم اینکار و نمیکردم.ببخشید

بخاطر اینکه بیشتر از این ناراحت نشه گفتم

ته:مامان مهم نیست

مامان:هست،دوست ندارم اینطور ببینمت

که یهو صدای جیمین اومد

موچی :برنامه ی امروز اول صبحانه تو کلوب و بعد آرایشگاه

مامان دوتا از لباسا شو که تا الان متوجه اش نشوده بودم و بالا گرفت و رو به جیمین پرسید

مامان :کدوم یکی ؟ویل و کوک هم میخوان لباس رسمی بپوشن

با اسم کوک سریع صاف وایسادم و پرسیدم

ته:کوک اینجاست ؟

مامان:نه ،چهار روزه غیبش زده ،اما میدونه این جشن برای پدرش مهمه ،پیداش میشه

خب دروغ چرا ناراحت شدم ،دلم واقعا براش تنگ شده بود ،بعد چند روز دلم میخواست ببینمش

مامان که رفت جیمین اومد و پیشم روی تخت نشست پوفی کشیدم و با گوشیم اون پیام ناشناسرو نشونش دادم

موچی:این باید رونی باشه درسته ؟
فقط بلاکش کن

با بغضی که نمیدونم چرا بهم دست داد گفتم

Culpa Mia Where stories live. Discover now