Part 11

252 25 6
                                    

نویسنده:

صبح روز بعد وقتی ته از خواب بیدار شد وطِی تصمیم ناگهانی میخواست ماشینشون و بشوره چون امروز بیکار بود و کاری نداشت بخاطر همین اول به دست شویی رفت و بعد
از انجام کارش و شستن دست و صورتش سمت کمدش که گوشه ی اتاق بود رفت و یه پیراهن سفید نازک آستین کوتاه دکمه دار با شلوارک ستش برداشت و پوشید و به سمت ماشین قدیمی شون رفت

درحالی که مشغول شستن ماشین بود حواسش به جونگ‌کوکی که داشت سرتا تا پاشو نگاه می‌کرد، نبود

ته وقتی پشت سرشو نگاه کرد جونگ‌کوک رو دید که با حالت جذابی وایساده بود و نگاش میکرد

کوک:از راننده مسابقه به شوینده ماشین فردا هم حتما خدمتکار

و بعد تکخنده ای زد و سیگارشو روشن کرد و روبه تهیونگی که مشغول ماشین شستن بود پرسید

کوک:یکی میخوای؟

ته:نه مرسی نمیخوام سلول های مغزم و نابود کنم

کوک خواست سمت تهیونگ قدم برداره که ته وقتی این حرکتش دید سریع شلنگو سمتش گرفت تا کوک طرفش نیاد

ته:هی بروعقب

کوک دستاشو برای تسلیم شدن بالا برد

ته:ما توافق کردیم که تو نزدیکم نشی ،یادته؟

ته با فکری که به سرش زد لبخنده شیطانی زد

ته:اما میتونی تماشا کنی

و بعد آب شلنگ و به بدن خودش کشید و باعث شد لباس سفید و نازکش به بدنش بچسبه و خیس بشه و این نیپلای صورتی و خوشکل و پنتی مشکی ای بود که نمایان شدن

و فاک، کوک خودش و لعنت میکرد که چرا دیشب کار این پسرو یکسره نکرده

درحالی که کوک داشت به ته نگاه می‌کرد که چطوری داری بازیگوشی میکنه و با شلنگ تمام بدنشو خیس میکنه،لبخنده جذابی زده بود

ته که با ریختن آب شلنگ روی گردنش یاد اون شبه پارتی [پارتی اولیه ]افتاده بود رو به کوک گفت

ته:مشروب؟

کوک وقتی ته این و گفت برای چند ثانیه کوتاه خندید و وقتی دوباره چشمش به ته که هنوز داشت خودشو خیس می‌کرد و لباسش بیشتر به بدنش می‌چسبند افتاد ،شتی زیر لب گفت و لبشو به دندون گرفت

که یهو هردو که غرق نگاه هم بودن با صدای ماشین به خودشون اومدن کوک بخاطر اینکه کسی مچشو در حال دید زدن بدن تهیونگ نگیره سریع در رفت

ته که ماشین و دید شلنگ و از خودش فاصله داد و به کوک که داشت میرفت نگاه کرد

رافائل:سلام عزیزم

وبعد دستاش و باز کرد تا تهیونگ رو بغل کنه

خوب مثل اینکه مامانش بود

Culpa Mia Where stories live. Discover now