part5

227 20 8
                                    

Tae:

همینجور داشتم دور خودم تاب میخوردم توی خیابون و اطراف و نگاه میکردم

آخه خدایا من اینموقع شب من اینجا چیکار کنم

همینطور که داشتم راه میرفتم پشت سرم رو نگاه کردم که نور ماشینی رو دیدم ماشین که نزدیک شد انگشت شستم و بالا آوردم تا ماشین وایسه اما لعنتی

تهیونگ:خواهش میکنم،

وقتی ماشین از کنارم رد شد اعصابم خورد شد و بدون اختیار داد زدم

تهیونگ:عالیه واینستا، شرط میبندم یه قاتل زنجیره ای
من از گلوله جا خالی دادم اونجا

یهو دیدم ماشین وایساد، خوبه همین و کم داشتم که یه ماشین تو ناکجا آباد بهم حمله کنه 

تهیونگ:گوه بزنه

ماشین همینطور که عقب میومد ، جلوم وایساد یه پسر از تو شیشه ی ماشین گفت

پسر:هی حالت خوبه؟

تهیونگ:آره،یه عوضی من واینجا تنها ول کرد

پسر:تنهای تنها، وسط ناکجا آباد؟

تهیونگ:آره تنها ،وسط ناکجا آباد.
باشه خدافظ.

و راه افتادم تا پیاده تا جایی حد اقل برم که پسر گفت

پسر:هی هی وایسا،باشه میدونم به نظر بد بیاد ،آما نمیتونم تنها ولت کنم وسط ناکجا آباد

وقتی یکم به حرفاش فکر کردم به این نتیجه رسیدم که اگه باهاش نرم همینجا توی ناکجا آباد میمونم پس گفتم

تهیونگ:باشه

پسره لبخندی زدو و گفت :حالا بهتر شد

وقتی لبخندشو دیدم گفتم :شارژر ایفون داری؟

سوار ماشین شدم و خوشبختانه شارژر داشت گوشیم و تو ماشین گذاشتم تو شارژ و بعدش شروع به صحبت کردم

تهیونگ:چه روز بدی ،حتی فرست نکردم شارژرم رو از چمدونم در بیارم

پسره همینطور که رانندگی میکرد نگاهی بهم کرد

گفت:پس،مسیرت کجاست؟کجا برسونمت؟

تهیونگ:مسیر خودت کجاست؟

پسر:به یه مهمونی توی ویلایی خارج از اینجا ، دعوتت میکنم اگرچه حرفم بد به نظر میاد

بهش نگاه کردم و خندیدم که گفت :انگار میخوای تیکه تیکم کنی

تهیونگ:مهمونی غافلگیر کننده درسته؟

خندید وگفت کجا زندگی میکنی ؟

تهیونگ:میدونی جئون ها کجا زندگی میکنن؟

پسر :البته تو اون نزدیکی ها زندگی میکنی ؟

نفس عمیقی کشیدم و گفتم من اونجا زندگی میکنم

به وضوع جا خردنش رو دیدم

Culpa Mia Where stories live. Discover now